همتک

فرهنگ معین

( ~. تَ ) (ص. ) رفیق، همراه.

فرهنگ عمید

= همتگ

فرهنگ فارسی

همقدم، همراه، هم دور، دوتن که باهم بدوند

جمله سازی با همتک

شیخ الاسلام گفت، کی شیخ احمد حرانی گوید، که شیخ بوالحسین بوالمعتمر می‌گوید: که نشسته بودم باحصری مردی ویرا گفت: مرا وصیتی کن. گفت: افرد همتک همت یگانه گن! جهم رقی حاضر بود ویرا گفت: چنانک بمن بنمودند بروی بنمودم.
ژاژ بنظم کرده را همسر سحر او منه لاشه سالخورده را همتک رخش او مدان
بوی عنبر همتک اخلاق خوشبوی تو شد بار شکر همره الفاظ در بار تو باد
خرمن خاکم و آن ماه بگردم گردان تو مرا همتک این گنبد دوار مگیر
همسر شکر شده ست مدح تو بر هر زبان همتک بادست و ابر نام تو در هر دیار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اندر یعنی چه؟
اندر یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز