شب هنگام وقتی که بادهای خنک از میان درختان میوزیدند، یاد و نام مارکو پولو در ذهنم زنده میشد. او که روزگاری در سفرهای دور و درازش، سرزمینهای ناشناخته را کشف کرده بود، به من الهام میداد تا به جستجوی رویاهایم بروم. هر بار که به افق نگاه میکردم، گویی صدای مارکو پولو را میشنیدم که از ماجراجوییهایش برایم میگفت.
دریاها و کوهها، سرزمینهای عجیب و غریب و فرهنگهای متنوع، همه و همه در ذهنم با نام او گره خورده بودند. در دل شبهای سرد، وقتی که به دور آتش نشسته بودم، داستانهای او را برای دوستانم تعریف میکردم و آنها را به سفرهای خیالی میبردم.
مارکو پولو، نه تنها یک مسافر، بلکه نماد جستجو و کنجکاوی بود. او به من آموخت که زندگی یک سفر است و هر روز فرصتی برای کشف چیزهای جدید. در این دنیای بزرگ، من نیز میخواستم مانند او، با شجاعت و اشتیاق به سوی ناشناختهها بروم و داستانهای خودم را بنویسم.
مارکوپولو. [ ک ُ پ ُ ل ُ ] ( اِخ ) وی فرزند «نیکوپولو» و از مردم ونیز بود. پدر و عمویش ( مافیوپولو )از راه آسیای صغیر و ایران به چین سفر کردند در آن زمان چین شمالی، مغولستان و ترکستان شرقی و ایران دردست جانشینان چنگیز بود. پولوها مدتی در پکینک ( خان بالیغ آن زمان و پکن امروزی ) اقامت کردند و سپس به اروپا بازگشتند. پدر «مارکو» بار دیگر با پسر خود به چین رفت و بدربار «قوبیلای قاآن » راه یافتند و مارکوپولو طرف محبت قوبیلای قاآن قرار گرفت و مدت بیست سال از طرف این فرمانروای مغول مصدر مشاغل مهم حکومت ایالات چین و اداره گمرک و سفارت و غیره شد و در نتیجه آشنایی عمیق به احوال ممالک قوبیلای قاآن، هنگامی که به اروپا بازگشت در سال 695 هَ. ق. شرح سفر خود را برای یکی از دوستان خود نقل کرد و او آنها را که حاوی اطلاعات نفیسی راجع به احوال کلیه ممالک مغول درآن عصر بود منتشر ساخت. و رجوع به تاریخ اقبال و قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ فارسی معین و شدالازار شود.
وی فرزند نیکوپولو و از مردم و نیز بود
مارکو پولو ( به ایتالیایی: Marco Polo ) ( تلفظ راهنما·اطلاعات ) بازرگان و جهانگرد ونیزی در قرن سیزدهم میلادی بود که سفرهایش را در کتابی به نام سفرهای مارکو پولو ثبت کرده است. امروزه، این کتاب با نام های کتاب شگفتی های جهان یا توصیفی بر جهان شناخته می شود. این کتاب در شناساندن آسیای مرکزی و چین به اروپاییان نقش کلیدی داشت. مارکو هنگامی تجارت را فراگرفت که پدر و عمویش، نیکولو و مَفیو به آسیا سفر کرده بودند و با قوبلای خان دیدار داشتند. در سال ۱۲۶۹ آن ها به ونیز بازگشتند و مارکو را برای نخستین بار دیدند. پس از آن پدر و عمو به همراه مارکوی ۱۷ ساله برای سفر به آسیا به وسیلهٔ کشتی، دوباره آماده شدند، پس از ۲۴ سال به ونیز بازگشتند و ونیز را درگیر در جنگ با جمهوری جنوا یافتند. مارکو حین فرماندهی یک کشتی جنگی مقابل جنوا اسیر شد و یک سال به زندان افتاد. او در زندان داستان هایش را برای هم سلولی اش، روستیکلو دا پیزا تعریف کرد. روستیکلو داستان ها را به رشتهٔ تحریر درآورد. مارکوپولو در سال ۱۲۹۹ از زندان آزاد و مردی ثروتمند گردید، ازدواج کرد و دارای ۳ فرزند شد. او در سال ۱۳۲۴ از دنیا رفت و در سن لورنزو به خاک سپرده شد. این گونه سفرها و ماجراجویی های مارکوپولو، الهام بخش کسانی چون کریستف کلمب بود.
مارکو سفر خویش را در معیت پدر و عموی خود، نیکولو و مافئو در سفر دوم آنان به شرق، در حدود سال ۱۲۷۰ میلادی ( ۶۶۹ قمری ) آغاز کرد. سفر مارکو در سرزمین هایی مانند فلسطین، ایران، ترکستان و سرانجام چین ادامه یافت و بازگشت وی نیز در سال ۱۲۹۲ میلادی ( ۶۹۲ قمری ) از طریق سوماترا، جاوه، سیلان، سواحل هندوستان، ایران و بالاخره سواحل دریای سیاه، قسطنطنیه صورت گرفت و سرانجام به ونیز رسید. فرودگاه ونیز مارکو پولو و کشتی مارکو پولو برای یادبود او، چنین نامگذاری شده اند. همچنین چندین فیلم و کتاب هم در رابطه با او ساخته و نوشته شده است.
زمان و مکان دقیق زاده شدن مارکو پولو نامشخص است و بیشتر نظرات امروزی بر پایهٔ حدس و گمان است. یکی از جاهایی که احتمال آن می رود محل به دنیا آمدن او باشد، یکی از شهرهای ونیز به نام سن جیووانی کریسوستومو است ولی بیشتر تاریخ شناسان به جمهوری ونیز و خود شهر ونیز اشاره کرده اند و از آن به عنوان زادگاه مارکو پولو یاد کرده اند. همچنین برخی از زندگی نامه نویسان گفته اند که مارکو در شهر کوچک کورچولا در جزیرهٔ کرزولا در کرواسی امروزی به دنیا آمده است، هرچند برای این ادعا هنوز سندی پیدا نشده است. دربارهٔ تاریخ تولد مارکو سالی که بیشترین اشاره به آن شده است ۱۲۵۴ میلادی است. پدر مارکو، نیکلاس پولو تاجر بود که بیشتر با خاورمیانه در تجارت بود و از این راه به اعتبار و ثروت زیادی رسیده بود. پیش از تولد مارکو، نیکلاس و برادرش مافئو ( پدر و عموی مارکو ) به یک سفر تجاری رفته بودند. در سال ۱۲۶۰ آن دو در قسطنطنیه ساکن بودند، هنگامی که توانستند پیش بینی کنند که قرار است وضعیت سیاسی تغییر کند بی درنگ تمام دارایی خود را تبدیل به پول کردند ( جواهر و اجسام باارزش ) و از آن منطقه گریختند. برپایهٔ کتاب سفرهای مارکو پولو، پدر و عموی مارکو از بیشتر منطقه های آسیا گذر کردند و با قوبلای خان هم دیدار داشتند. در این میان مادر مارکو نیز از دنیا می رود و او به ناچار پیش عمو و عمه اش بزرگ می شود. مارکو به خوبی آموزش می بیند و راه و رسم تجارت، پول خارجی، ارزیابی شرایط و چگونگی نگهداری و در دست گیری کشتی های باری را به خوبی فرا می گیرد.
مارْکو پولو (۱۲۵۴ـ ۱۳۲۴م)(oloP Marco)
جهانگرد و نویسندۀ ونیزی. پدرش، نیکولو، و عمویش، مافئو، که برای بازرگانی به چین رفته بودند، (۱۲۶۹ـ۱۲۶۰م) در بازگشت به آن جا از راه خشکی او را نیز با خود بردند (۱۲۷۱م). در آن جا، مغولی آموخت و در دربار قوبلای خان خدمت کرد و سپس از راه دریا به اروپا بازگشت (۱۲۹۵ـ ۱۲۹۲م). حین نبرد با جنووا در دفاع از ونیز اسیر شد؛ در زندان (۱۲۹۸ـ ۱۲۹۶م) شرح سفرهایش را برای شخصی بازگفت و او آن را به صورت کتابی در آورد که تا قرن ۱۹ منبع اصلی اطلاعات دربارۀ خاور دور بود. نیز ← سفرنامۀ
هنگام تولد مسیح، سه تن از ایران برای دیدن او به بیت لحم میروند که به عقیده بعضی، همچو مارکو پولو این سه نفر از اهالی آبه بوده اند.
وایکینگها نخستین جهانگردان اروپایی بودند. آنها قرون وسطی به قاره آمریکا، مراکش و بغداد سفر کردند. نخستین گزارش اروپاییان آسیای مرکزی در سال ۱۲۴۵ میلادی نوشته شد. مارکو پولو نیز مشهورترین جهان گرد اروپایی قرون وسطی است که در سال ۱۲۷۵ به دربار قوبلای خان در چین راه یافت و سالها در آن جا کار کرد. او در سال ۱۲۹۵ میلادی به زادگاهش، ونیز در ایتالیا، بازگشت و گزارشهای خود را در بارهٔ سفرهایش نوشت.
اولین تجربه موسیقی تصویری اش با ساخت موسیقی فیلم کوتاه «زال و سیمرغ»[۱] در سال ۱۳۵۶ بود که بعدها قسمتهایی از آن به عنوان آهنگ جایگزین برای انیمیشنهای ژاپنی بچههای کوه آلپ و ماجراهای مارکو پولو استفاده شد. مجید انتظامی با ساخت موسیقی فیلم «سفر سنگ» بهطور حرفهای کار ساخت موسیقی فیلم را آغاز کرد.
در نوشتههای غربی از سده هفدهم میلادی به اینسو این واژه به عنوان لقبی بهکار رفت برای قوتولون دختر قیدو. قیدو از بستگان قوبلایخان، امپراتور مغول، بود. مارکو پولو و رشیدالدین فضلالله همدانی در مورد قوتولون نوشتهاند.