سایه افکن

فرهنگ عمید

آن که یا آنچه بر کسی یا بر چیزی سایه بیفکند، سایه افکننده، سایه اندازنده، سایه انداز، سایه گستر.

فرهنگستان زبان و ادب

{gobo} [سینما و تلویزیون] نقاب یا ورقه یا پردۀ کوچکی که در نزدیکی دوربین قرار داده می شود تا با تنظیم آن از مزاحمت بازتاب های نورافکن بر روی عدسی جلوگیری کند، یا در مقابل نورافکن ها قرار می گیرد تا اَشکال متنوعی بر پس زمینه ایجاد کند

جمله سازی با سایه افکن

نشد ظلمت به نوعی سایه افکن که بشناسد کسی از دوست، دشمن
مگر نهال تو در باغ سایه افکن شد؟ که سرو رخنه دیوار باغ می جوید
چون همایی سایه افکن بر سرای ما شبی تا ز خورشید رخت روشن شود ایوان عشق
بیا چون ابر بر ما سایه افکن به احسان بشکفان پژمرده گلشن
از بلندی، طاق ایوان فلک بنیاد تو سایه افکن گشته چون مد الف بر آفتاب