عبدالقادر به معنی بندهی خداوند توانا می باشد. همچنین عبدالقادر جزایری میهنپرست و رهبر الجزایری که از سال ۱۲۴۸ تا ۱۲۶۴ با اشغالگران فرانسوی مبارزه کرد، اما در نهایت شکست خورد و تسلیم شد. او به فرانسه منتقل گردید. به علاوه عبدالقادر گیلانی صوفی و زاهد ایرانی، بنیانگذار سلسله درویشان قادری که به قادریه معروف است. عبدالقادر مراغی نیز موسیقیدان ایرانی از مراغه که در خدمت سلطان حسین جلایری، امیر تیمور، شاهرخ و مراد، سلطان عثمانی بود. او کتابهای متعددی در زمینه موسیقی تألیف کرد، از جمله: مقاصد الالحان، کنزالالحان، شرح ادوار و جامع الالحان.
عبدالقادر
لغت نامه دهخدا
عبدالقادر. [ ع َ دُل ْ دِ ] ( اِخ ) ابن شیخ بن عبداﷲبن شیخ بن عبداﷲ العیدروس. وی مورخ و باحث و از مردم یمن بود. در حضرموت سکونت جست. سپس به احمدآبادهند رفت. مولد او به سال 978 هَ. ق. است و به سال 1038 هَ. ق. به احمدآباد درگذشت. از تألیفات اوست:النورالسافر فی اخبار القرن العاشر. الروض الناضر فی من اسمه عبدالقادر من اهل القرنین التاسع و العاشر. الفتوحات القدسیة فی الخرقة العیدروسیة. الحدائق الحضرة فی سیرة النبی و اصحابه العشرة. الحضرة العزیزة بعیون السیرة الوجیزة. الانموذج فی مناقب اهل بدر. الدرالثمین فی بیان المهم من علم الدین. غایة القرب فی شرح نهایة الطلب. الروض الاریض. و آن مجموعه منظومه های او است. قرة العین فی مناقب الولی با حسین. الزهر الباسم من روض الاستاذ حاتم. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالقادر. [ ع َ دُل ْ دِ ] ( اِخ ) ابن صالح بن عبدالرحمان الحلمی البانقوسی. وی فقیهی حنفی و فاضل و از مردم حلب بود. از تألیفات اوست: سلک النضار. تعلیق علی اوائل صحیح البخاری و شروحی دیگر. وی به سال 1142 متولد شدو به سال 1199 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالقادر. [ ع َ دُل ْ دِ ] ( اِخ )ابن عبدالکریم الوردیغی المغربی. فقیهی مالکی و نحوی فاضل بود. از تألیفات اوست: سعدالشموس و الاقمار و زبد شریعة النبی المختار که در فقه و مذاهب اربعه است. بغیة المشتاق لاصول الدیانة و الاذواق. سلوة الاخوان فی الرد علی اهل الجحود و العدوان و جز آن. وی به سال 1313 هَ. ق. به مصر درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالقادر. [ ع َ دُل ْ دِ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲبن اسماعیل العبدلانی. وی فقیهی متصوف و کردی الاصل است. به سال 1164 هَ. ق. به حلب متولد شد و سپس به دمشق رفت و به سال 1178 درگذشت. از تألیفات اوست: سلاح السفرفیما یوجب الظفر. رحلة الی الحجاز. الجمع الاوفی فی الصلاة علی المصطفی. رغبة الزوار فی الارتحال لزیارة الابرار. تحفة الاحباب فیمایجب به الخطاب. فردوس التدریس فی شرح قصیده محمدبن ادریس. زبدة اللیالی فی شرح عقیدة الامام غزالی. جود الموجود فی جحودالوجود. الکنز الاسنی فی شرح اسماء اﷲ الحسنی. المواضحة القویمة الفتح الربانی فی آداب طریقة الگیلانی. عین الصحو فی عوامل النحو. تحفة الاحبة فی علم اصول الحدیث. ( از الاعلام زرکلی ).
فرهنگ فارسی
راشدی قاضی و مفتی قسطنطنیه و از فقهائ مغرب بود از تالیفات اوست: حاشیه علی شرح السید للمواقف العضدیه عائلات قسطنطنیه و قبائلها و عربها و بربرها رساله فی تحریم الدخان و جز آن وی در حدود سال ۱۱۱۲ هجری قمری درگذشت
فرهنگ اسم ها
معنی: بنده پروردگار توانا، بنده ی خدای توانا، ( اَعلام ) ) عبدالقادر جزایری: [، قمری] میهن پرست و رهبر الجزایری، که از سال تا با اشغالگران فرانسوی جنگید ولی سرانجام شکست خورد و تسلیم شد، او را به فرانسه بردند، ) عبدالقادر گیلانی: [، قمری] صوفی و زاهد ایرانی، بنیانگذار سلسله ی درویشان قادری معروف به قادریه، ) عبدالقادر مراغی [قرن و هجری] موسیقیدان ایرانی، از مردم مراغه، که در خدمت سلطان حسین جلایری، امیر تیمور، شاهرخ و مراد، سلطان عثمانی بود، کتابهای متعددی در موسیقی نوشت از جمله: مقاصد الالحان، کنزالالحان، شرح ادوار و جامع الالحان، ( عربی ) بنده ی توانا ( خدای )، ( در اعلام ) نام چندین تن از اشخاص سیاسی، علمی، ادبی و هنری در تاریخ
جملاتی از کلمه عبدالقادر
ز عبدالقادر ار خواهی شد آگاه خود او شاهد بود بر قدرت الله
باصل و حال ایجادات بینا ز عبدالقادر از اینروست اعلا
احمد عبدالقادر (عربی: أحمد محمد عبد القادر رضوان؛ زادهٔ ۲۳ مهٔ ۱۹۹۹) بازیکن فوتبال اهل مصر است.