لگام گسیخته
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] لاقید، بی بندوبار، سرخود.
ویکی واژه
جمله سازی با لگام گسیخته
«ارمنستان میبیند که آرامش بتدریج به کشورش بازمیگردد و از مشکلاتش کاسته میشود. او امروز نسبت به تمام لحظات دو سال عمرش از همه وقت قوی تر است. تا آنجا که سرنوشتش به خودش بستگی دارد ثابت کردهاست که قادر به تأمین آن هست، ولی این سرنوشت به قدرتهای لگام گسیخته بیگانه نیز وابسته است.»