سر افسار
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جمله سازی با سر افسار
مرد گرفته سر افسار خر وز پی خر چون اجل آن حیله گر
برین آخر چو خر بیکار تا چند؟ فرو کرده ز سر افسار تا چند؟
سبز خنگ چرخ را از بهر خاتون هلال این سر افسار مرصع بر سر اکنون کرده اند
هرصبح جز برای سر افسار ابلقت گردون درم نریزد و دینار نشکند
درست مشرقی باید سر افسار براقش را درست مغربی بر سر، فسار این و آن زیبد
رایض فرهنگ او طبع حرون را گرفت در پا زنجیر کرد بر سر افسار زد