ظهیری

لغت نامه دهخدا

ظهیری. [ ظَ ] ( اِخ ) ظهیرالدین محمدبن علی بن محمدبن عمر الکاتب السمرقندی. رجوع به محمد... شود.
ظهیری. [ ظَ ] ( اِخ ) نیشابوری. او راست: سلجوقنامه.

فرهنگ فارسی

سمرقندی بهائ الدین محمد بن علی بن محمد بن عمر کاتبدبیر طمغاج خان ابراهیم ( اواخر قرن پنجم ه. ) و مترجم سندبادنامه بفارسی است. وی آن ترجمه را در حدود سال ۶٠٠ بپایان برده است.
ظهیر الدین محمد بن علی بن محمد بن عمر الکاتب السمرقندی ٠

جمله سازی با ظهیری

کنون ظهیری اگر یافتی دوباره ظهور ز یمن مدح تو، میدادمش نشان گوهر
از هنر آل ظهیری تا ابد مستظهرند کاو کند آل ظهیری را همی تلقین هنر
هستی تو خود ظهیر ظهیری و انوری دارد ز تو کمال کمال افتخارها
ملک ترکی را ظهیری دین تازی را نصیر قطب مکنت راسکونی چرخ‌ملکت رامدار
چون ظهیری از غم عشقت ندارم دست را چون شفق پا تا گریبان، دامن اندر خون می‌کشم