صبح لقا

لغت نامه دهخدا

صبح لقا. [ ص ُ ل ِ ] ( ص مرکب ) سپیدچهره. درخشان رخ. نورانی رخ:
آن پیر ماکه صبح لقائیست خضر نام
هر صبح بوی چشمه خضر آیدش ز کام.خاقانی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) سپید چهره نورانی رخ.

جمله سازی با صبح لقا

صدق آیینه رخسار صفاکیشان است نفسی راست کن آن صبح لقا را دریاب