روانشناسی به مطالعه نظاممند رفتار انسان و حیوانات میپردازد. ویلهلم وونت در سال ۱۸۷۹ نخستین آزمایشگاه روانشناسی را در لایپزیگ آلمان تأسیس کرد. این علم شامل حوزههای متنوعی از پژوهش و کاربرد است. موضوعاتی چون نقش غریزه، وراثت، محیط و فرهنگ، فرآیندهای احساس، درک، یادگیری و حافظه، مبانی انگیزش و احساس، و همچنین عملکرد تفکر، هوش و زبان در این زمینه مورد بررسی قرار میگیرند. از جمله روانشناسان مشهور میتوان به گوستاو فخنر، بنیانگذار فیزیک روانی، ولفگانگ کهلر از مکتب گشتالت، زیگموند فروید و همکارانش، کارل یونگ، آلفرد آدلر، ویلیام جیمز، ژان پیاژه، کارل راجرز، هانس آیزنک، جی بی واتسون و بی اف اسکینر اشاره کرد. روانشناسی تجربی بر استفاده از روشهای علمی دقیق و قابل اثبات برای بررسی فرآیندهای ذهنی و رفتاری تأکید دارد. همچنین، روانشناسی اجتماعی به مطالعه افراد در محیطهای اجتماعی، مانند گروهها یا سازمانها، میپردازد و زمینههای مرتبط با آن به ظهور علومی مانند روانشناسی شغلی و روانشناسی آموزشی منجر شده است. روانشناسی بالینی به شناسایی و درمان اختلالات روانی مانند اضطراب، هراس و افسردگی میپردازد. روشهای درمانی ممکن است شامل رفتار درمانی، شناخت درمانی، مشاوره، روانکاوی یا ترکیبی از این روشها باشد. تحقیقات جدید در روانشناسی در زمینههای مختلفی انجام میشود، از جمله علل روانی چاقی، ماهیت تجربیات مذهبی و چالشهای اجتماعی که زنان با آن مواجه هستند. سایر حوزههای تحقیق شامل ماهیت خواب و رویا و همچنین گستره احتمالی حواس است که موضوعی در فراروانشناسی و محل بحث و اختلاف نظر به شمار میآید.
روان شناسی
لغت نامه دهخدا
روانشناسی. [ رَ ش ِ ] ( حامص مرکب ) علم النفس. معرفةالنفس.معرفةالروح. روانشناسی عبارت است از تحقیق و مطالعه در حیات نفسانی و اعمال و رفتار انسان در احوال و اوضاع مختلف آن. دکتر علی اکبر سیاسی آرد: وجود انسان از دو جزء مختلف تشکیل یافته یا بعبارت صحیحتر دارای دو جنبه متفاوت است: یکی عضلات و ریه ها و قلب و معده و کبد و مغز و اعصاب... یعنی توده ای از ماده جاندار که به وضعی خاص ترکیب شده است و بر روی هم به لفظبدن یا تن تعبیر می گردد، و دیگر احساسات و افکار و انفعالات و افعال مانند خیال و تذکار و انتباه و حکم و غریزه و اراده و غم و شادی و خشم و ترس و امثال آن که منسوب به روان یا روح هستند و حواس ظاهر از درک آنها ناتوان است. گروه اول بدنیات و گروه دوم نفسانیات نام دارد. آنها موضوع بحث زیست شناسی و اینها موضوع روانشناسی است. همانگونه که عالم فیزیک به ماهیت ماده کار ندارد بلکه فقط به تحقیق آثار و خواص آن می پردازد در روانشناسی نیز به تحقیق و بحث کیفیات نفسانی اکتفا میشود و از همین جهت در تعریف اجمالی آن گویند: روانشناسی عبارت است از تحقیق و توصیف دقیق نفسانیات و یافتن قوانین آنها، بعبارت دیگر تحقیق در اینکه موارد معلومات ذهن چه هستند و چگونه تحصیل و نگاهداری میشوند و به چه نحو با یکدیگر آمیختگی پیدا می کنند و استعدادهای نفسانی کدامند و چه آثار شگفتی دارند و لذت و الم و محبت و نفرت و... از کجا ریشه میگیرند. این مسائل و نظایر آنها موضوع روانشناسی است.
تاریخچه روانشناسی: روانشناسی تا دویست سال قبل در اروپا و تا چندین سال پیش در ایران جزء فلسفه و یکی از فصول آن بشمار میرفت. جان لاک انگلیسی و کندیاک فرانسوی نخستین حکمایی بودند که از توجیهات آسان و موهومی که تصور «قوای نفسانی » به حکمت قدیم وفلسفه قرون وسطی میداد چشم پوشیدند و سعی کردند که با روش «مشاهده » نسبتهای منظم و ثابتی را که میان نفسانیات برقرار است مکشوف بدارند، یعنی قانونهای این کیفیات را به دست آورده آنها را جایگزین «قوای » مزبور بسازند. بدین طریق شالده روانشناسی جدید ریخته شد و این رشته از معلومات بشری هم مانند بسیاری از معلومات دیگر از فلسفه جدا گردید و علمی مستقل را تشکیل داد. از این رو باید کتاب لاک در موضوع «قوه فهم بشری » و کتاب کندیاک در موضوع «احساسات » را مبنای علم جدید محسوب داشت. پس از این دو حکیم، دانشمندان دیگر مانند دیوید هیوم، بین، میل، سپنسر، تن، ژفروا، گارنیه و برگسن به استحکام این بنیان کوشیدند و از خودآثاری جاودانی به یادگار گذاشتند. لیکن روشی را که این حکما در تحقیقات خود بکار می بردند عبارت بود از «مشاهده داخلی » یا «سیر انفسی » و آن هرچند طریقه ضروری این علم است و نتایج بزرگ حاصل کرده و می کند ولی چون از نقص و عیب مبرا نیست نمی تواند بتنهایی توسعه کامل روانشناسی را تأمین کند. این بود که دانشمندانی دیگر به خیال افتادند مشاهده خارجی یا «روش عینی » و تجربه را که در علوم طبیعی معمول گردیده و اکتشافات و اختراعات بزرگی را نتیجه داده بود در این علم نیز وارد کنند. از روزی که این منظور عملی گردیدانقلابی عظیم در روانشناسی پدید آمد و بر وسعت دامنه آن چنان بیفزود که انسان را دچار بهت و حیرت میسازد. این پیشرفت سریع سبب شد که روانشناسی هر روز از فلسفه و علوم نظری بیشتر دوری جست و در میان علوم تحققی جای مناسبتری را برای خود باز کرد. از عمده ترین روشهایی که این مقام را به روانشناسی داده اند و عوامل مهم توسعه آن بشمار میروند یکی طریقه «پسیکوفیزیک » یا روش «روان و ماده » است که بوسیله آن سعی کرده اند میان محرک خارجی و کیفیت انسانی نسبت عددی بدست آورند و از اندازه گیری محرک یا عامل مؤثر خارجی که امر مادی و بنابراین قابل اندازه گیری است قیاس کنند به کیفیات نفسانی. مؤسس این طریقه وبر و فخنر آلمانی هستند. دیگر طریقه «پسیکوفیزیولژیک » یا روش «روان و تن » است که در واقع از زمان کابانیس و کتاب او موسوم به «مناسبات روان وتن » آغاز گردید و دانشمندان دیگر آن را قبول کرده وبکار برده اند، مانند گال آلمانی و شارکو فرانسوی که به تحقیق مناسبات نفسانیات با اعصاب و مراکز عصبی خاصه قشر خارجی مغز پرداخته اند و برون سیکوارد که بیشتر تأثیر غدد آندکرین را در حالات نفسانی معلوم داشته است. دیگر طریقه تحقیق در امراض روحی است که اهمیت و لزوم آن را کتابهای ریبو روانشناس نامی فرانسوی، درباره «امراض حافظه » و «امراض انتباه » و «امراض شخصیت » و «امراض اراده » بخوبی آشکار ساخته است. دانشمندانی مانند بروسه و فالبر و در زمان حاضر دکتر پیر ژانه و دکتر ژرژ دوما و دیگران در تحقیقات خودبه این طریقه متوسل بوده و هستند. دیگر طریقه «تست » است که بخصوص از سی سال به این طرف معمول گردیده است و به کار تعیین سن عقلی کودکان و جوانان - که گاهی پایین تر و گاهی بالاتر از سن حقیقی آنان است - میرود و استعدادهای مختلف آنها را اندازه میگیرد. این طریقه تحقیق در واقع با گالتن مردم شناس انگلیسی و کتاب او موسوم به «تحقیق در قوه دماغی انسان » و با آزمایشهای روحی کاتل امریکایی آغاز شد و با آلفرد بینه فرانسوی به صورت قطعی خود درآمد و توسعه عجیبی حاصل کرد. دیگر طریقه ای است که حرکات و اعمال را مقدمه تحقیق نفسانیات قرار می دهد و وجه کاملش آن است که پرفسور پاولو فیزیولژیست شهیر روسی در تحقیقات خود راجع به حرکات انعکاسی مشروط به کار میبرد و آن را پاره ای روانشناسان که سردسته آنها وتسن آمریکایی است درباره انسان نیز معمول داشته اند. این طریقه که «بیهیوریسم » خوانده شده است و میتوان از آن به علم «سلوک و رفتار» تعبیر کرد، چنان است که محقق از هر گونه فرضی راجع به چگونگی حالات نفسانی انسان یا حیوان خودداری کرده فقط به مشاهده و بررسی مجموع حرکات و رفتاری که از او در برابر عوامل مؤثر خارجی و اوضاع و احوال معین سر میزند میپردازد، بعبارت دیگر مطالعه چگونگی انطباق بدن است بامحیط خارج. دیگر طریقه تحلیل روحی است که فروید حکیم نامی اتریشی را باید واضع آن دانست. دیگر طریقه اجتماعی است که علمایی مانند دورکیم و دیگران بکار بستن آن را توصیه می کنند. باری افزایش و تنوع روشهای تحقیق در روانشناسی بر سرعت پیشرفت و توسعه این علم بیفزود و چیزی نگذشت که علوم مختلف مانند «روانشناسی کودکان »، «روانشناسی حیوانی »، «روانشناسی از لحاظ امراض دماغی »، «روانشناسی تجربی »، «روانشناسی پرورشی »، «روانشناسی تطبیقی » و جز آنها از آن منشعب گردید. ( از کتاب روانشناسی نگارش علی اکبر سیاسی چ 1331 صص 1 - 4 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
آغاز پژوهشهای روان شناختی به شکل علمی و دانشگاهی، به اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم بازمی گردد؛ می توان گفت اکتشاف ها و پژوهش های قابل توجه در روان شناسی، تنها از حدود ۱۵۰ سال پیش، شروع شده است، و این درحالی است که علوم تجربی دیگر از تاریخچه ای بلندتر و پربارتر برخوردارند؛ البته مباحث مربوط به ذهن و روان، قرن هاست که ذهن متفکران را به خود مشغول کرده و آثار مکتوب آن، از دانشمندان یونان باستان و متفکرانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو نیز در دست است؛ اما این شاخه از علم تا پیش از روان شناسی جدید، به صورت مدون و آکادمیک، مورد مطالعه قرار نگرفته بود.
روان شناسی در تاریخچهٔ کوتاه خود، به گونه های متفاوتی تعریف شده است. اولین دسته از روان شناسان، حوزه کار خود را «مطالعه فعالیت ذهنی» می دانستند. با توسعه رفتارگرایی در آغاز قرن حاضر و تأکید آن بر مطالعه انحصاری پدیده های قابل اندازه گیری عینی، روان شناسی به عنوان «بررسی رفتار» تعریف شد. این تعریف، معمولاً، هم شامل مطالعه رفتار حیوان ها بود و هم رفتار آدمیان، با این فرض ها که:
• اطلاعات حاصل از آزمایش با حیوان ها قابل تعمیم به آدمیان است.
• رفتار حیوان ها به خودی خود، شایان توجه است.
از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ در بسیاری از کتاب های درسی روان شناسی، همین تعریف ارائه می شد؛ اما با توسعهٔ روان شناسی پدیدارشناختی و روان شناسی شناختی، بار دیگر به تعریف قبلی رسیده ایم و در حال حاضر در تعاریف روان شناسی هم به «رفتار» اشاره می شود و هم به «فرایندهای ذهنی». روان شناسی را می توان چنین تعریف کرد: مطالعه علمی رفتار و فرایندهای روانی. این تعریف، هم توجه روان شناسی را به مطالعه عینی رفتار قابل مشاهده آشکار می سازد و هم به فهم و درک فرایندهای ذهنی که مستقیماً قابل مشاهده نیستند و بر اساس داده های رفتاری و عصب - زیست شناختی قابل استنباط هستند، عنایت دارد.
دانشنامه آزاد فارسی
بررسی نظام مند رفتار انسان و حیوان. ویلهلم وونت نخستین آزمایشگاه روان شناسی را در ۱۸۷۹ در لایپزیگِ آلمان تأسیس کرد. روان شناسی گستره های گوناگونی از پژوهش و کاربرد را دربر می گیرد. نقش غریزه، وراثت، محیط و فرهنگ، فرآیند احساس، درک، یادگیری و حافظه، مبانی انگیزش و احساس، و عملکرد فکر، هوش، و زبان ازجمله موضوعات این علم است. گوستاو فخنر مبدع فیزیک روانی، ولفگانگ کهلر از روان شناسان مکتب گشتالت یا روان شناسان کل نگر، زیگموند فروید و همکارانش، کارل یونگ و آلفرد آدلر، ویلیام جیمز، ژان پیاژه، کارل راجرز، هانس آیزنک، جِی بی واتسونو بی اف اسکینر از روان شناسان معروف بوده اند. روان شناسی تجربی بر کاربرد روش های علمی دقیق و قابل اثبات برای بررسی تعداد بسیاری از فرآیندهای ذهنی و رفتاری تأکید دارد. روان شناسی اجتماعی مطالعۀ افراد را در محیط اجتماعی، مثلاً در گروه یا سازمان، مدنظر قرار می دهد. زمینه های مرتبط با روان شناسی اجتماعی باعث پیدایش علومی مانند روان شناسی شغلی یا بررسی رفتارهای فرد در محل کار، و روان شناسی آموزشی شده است. روان شناسی بالینی به شناخت و درمان اختلالات سلامت روانی، مثل اضطراب، هراس و افسردگی، می پردازد. درمان ممکن است شامل رفتاردرمانی، شناخت درمانی، مشاوره، روان کاوی یا مجموعه ای از آن ها باشد. پژوهش های جدید روان شناختی در زمینه های متنوعی صورت می گیرند، ازجمله علل روانی چاقی، ماهیت تجربیات مذهبی، و عدم موفقیت زنان براثر فشارهای اجتماعی. سایر زمینه ها عبارت اند از ماهیت خواب و رؤیا، و وسعت احتمالی حواس که موضوع فراروان شناسی و محل بحث و اختلاف نظر است.