خوش رفتار
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] ویژگی انسان یا حیوانی که که خوب راه می رود، خوش گام.
فرهنگ فارسی
جمله سازی با خوش رفتار
بسوی در ز شوق افتان و خیزان میروم هر دم تصور میکنم کان سرو خوش رفتار میآید
زجوش لاله پروا نیست سیل نوبهاران را کجا خون دامن آن سرو خوش رفتار می گیرد؟
پاک می سازد ز دین و دل بساط خاک را بر زمین دامن کشد چون سرو خوش رفتار او
دلدار من جاندار من شمشاد خوش رفتار من چون دیده دُر بار من لعلش گهربار آمده
چه سود ار همدمم شد خضر سوی چشمه حیوان مرا همراهی آن سرو خوش رفتار بایستی
به صد زنجیر اگر بندند اعضای مرا صائب چو آب از دیدن آن سرو خوش رفتار می لرزم