دام و دد

لغت نامه دهخدا

دام و دد. [ م ُ دَ ] ( ترکیب عطفی ) ( ازدام + دد ). به معنی حیوان اهلی و وحشی:
اگر بد کنی چون دد و دام، تو
جدانیستی هم تو از دام و دد.ناصرخسرو.چو بر نسبتی راند انگشت خود
بخسبد بر آواز او دام و دد.نظامی.که داند که این دخمه دام و دد
چه تاریخها دارد از نیک و بد.نظامی.شیر مگر تلخ بدان گشت خود
کز پس مرگش نخورد دام و دد.نظامی.نیز رجوع به دام در معنی حیوان اهلی و شواهد ذیل لغت مذکور شود.

جمله سازی با دام و دد

بلاست دایره خلق چون وسیع افتاد که دام و دد همه باشند دربیابان جمع
چشم صد گونه دام و دد بر ما حال ازینجا شده‌ست بد بر ما
نماندست در دشت ما جانور نه دام و دد و مرغ و نه گاو و خر
شیر بگذار و گور نخچیر‌ست دام و دد خود نشانهٔ تیر‌ست
چنان کوبش گرز و کوبال بود که دام و دد از بانگ بی هال بود
من جز سر دام و دد ندارم نه پای تو پای خود ندارم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
گرایش
گرایش
کس کش
کس کش
فوت جاب
فوت جاب
فال امروز
فال امروز