لغت نامه دهخدا
ختر. [ خ َ ] ( ع مص ) مکر و غدر کردن. فریفتن. ( از منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان عادل ) ( متن اللغة ) ( معجم الوسیط ). || خبیث و فاسد شدن نفس. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ).
ختر. [ خ َ ] ( ع اِ ) زشت ترین غدر. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) «لن تَمُدَّ لنا شبراً من غدر الا مددنا لک باعاً من ختر». ( از اقرب الموارد ).
ختر. [ خ َ ت َ ] ( ع اِ ) خَدَر که در نوشیدن دوا یا زهر پیدا شود. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خدر از نوشیدن دوا یا زهر پیدا شود و بر اثر آن به آدمی ضعف و سستی دست دهد. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ).