آنگاه کوروش جانشین خود را تعیین کرده و پسرانش را به اتحاد و اتفاق و دوسی با شاه جدید و پیروی از راه راست و نیکو، یعنی از راه خدایان و به دادگری ترغیب میکند.
کسری انوشیروان به دادگری بنشسته بود. مردی کوتاه قد پیش آمد و گفت: مرا ستم کرده اند. انوشیروان به وی التفات نکرد.
یارب تو نگه دار وجودش را کامروز در عالم اگر دادگری هست همان است
ای میر جهانگیر چو تو دادگری نیست چون تو بگه کوشش و بخشش دگری نیست
کو دادگری کز سر انصاف تو زند دم؟ تا پیرهن از جور تو در پای درم من