زقم

لغت نامه دهخدا

زقم. [ زَ ] ( ع مص ) خوردن و فروبردن به گلو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || طعام زقوم خوردن ( والفعل من نصر ). ( ناظم الاطباء ). رجوع به تزغیم شود.

فرهنگ فارسی

خوردن و فرو بردن به گلو یا طعام زقوم خوردن

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۳(بار)

جمله سازی با زقم

💡 ۳. به صورت بازگشتی پیمانه را با شروع از زقم بعدی (سمت راستی) مرتب می‌کند.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بی عرزه یعنی چه؟
بی عرزه یعنی چه؟
روزگار یعنی چه؟
روزگار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز