جرات

جرأت به معنای جسارت و اقدام به کاری است که با احتمال خطر یا انحراف همراه باشد. این مفهوم در مباحث اجتهاد، تقلید و قضا مطرح شده است. در باب اجتهاد و تقلید، برخی معتقدند که تقلید از مجتهدی که در صدور فتوا بیش از حد جسور است، جایز نیست. اما در مقابل، عده‌ای دیگر بر این باورند که اگر این جسارت ناشی از تبحر، تسلط بر ادله و قواعد، و احاطه بر فروع مختلف باشد، نه تنها نقص محسوب نمی‌شود، بلکه مزیتی است که تقلید از او را اولویت می‌بخشد. این استثنا در مواردی است که جسارت از روی کج‌سلیقگی، انحراف از روش صحیح اجتهاد، یا کم‌تقوایی باشد. در مورد قضاوت، داشتن جرأت برای قاضی مکروه شمرده شده است. به این معنا که قاضی نباید در دادگاه آنچنان نرمی و ملاطفت از خود نشان دهد که طرفین دعوا جسور شده و از حدود خود تجاوز کنند. در نهایت، جسارت در انجام کاری که احتمال خطر در آن وجود دارد، تعریف کلی این واژه است.

لغت نامه دهخدا

جرات. [ ج ِرْ را ] ( ع اِ ) ج ِ جَرَّة. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به جرة شود.
جرأت. [ ج ُ ءَ ] ( ع مص، اِ مص ) جرئت دلیری نمودن. ( ناظم الاطباء ). روی آوردن به چیزی و گستاخی کردن. ( از اقرب الموارد ). حالتی که انسان به خلاص امید نیکودارد و افتادن به مکروه را دور داند و مکروه نزد اوغیرموجود یا دور باشد. دلیری. یارا. دل. جگر. جسارت. گستاخی. تهور. زهره. ( یادداشت مؤلف ):
سخن بسیار باشد جرأتم نیست
نفس از ترس نتوانم کشیدن.ناصرخسرو.اگر همگنان دست در دست من ندهید... وکیل دریا را جرأت افزاید. ( کلیله و دمنه ).رجوع به جراءة شود.
جرأت. [ ج ُ ءَ ] ( اِخ ) سیدجعفر. از شعرای شاه جهان آباد است و او را با شاه گلشن شیخ سعداﷲ کمال اتحاد و انسلاک، در زمره سپاه پادشاه محمدشاه داد شجاعت و جرأت میداد. بیت زیر از اوست:
ریختی خون مگر از شهر فرنگ آمده ای
تا دم از صلح زنم بر سر جنگ آمده ای.( از صبح گلشن ص 100 ).و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

فرهنگ معین

( جرأت ) (جُ أ ) [ ع. ] (اِمص. ) دلیری، پردلی.

فرهنگ عمید

=جرئت

فرهنگ فارسی

دلیرشدن، دلیری، دلیری نمودن، بیباکی، پردل
( اسم ) دلیری پردلی: ( ( جرات حرف زدن ندارد. ) )
سید جعفر از شعرای شاه جهان آباد است و او را با شاه گلشن شیخ سعدالله کمال اتحاد و انسلاک در زمره سپاه پادشاه محمد شاه داد شجاعت و جرات میداد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جرأت. جسارت در انجام کاری که احتمال خطر دارد را جرأت می گویند و از آن به مناسبت در باب اجتهاد و تقلید و قضاء سخن گفته اند.
جرأت عبارت است از جسارت در امری و اقدام به کاری که احتمال خطر یا انحراف در آن هست. اجتهاد و جرأت برخی، بسیار جرأت نداشتن مجتهد در فتوا را از شرایط جواز تقلید از او برشمرده اند؛ بنابر این، تقلید از مجتهدی که در فتوا دادن نهایت جرأت را دارد جایز نیست؛ لیکن برخی گفته اند: چنانچه زیادی جرأت ناشی از تبحّر و تتبع بسیار و تسلّط مجتهد بر ادلّه و قواعد و فروع مختلف باشد نه تنها نقص به شمار نمی رود، بلکه مزیتی است که موجب تعین تقلید از او می شود؛ مگر آنکه زیادی جرأت ناشی از کج سلیقگی مجتهد و انحراف وی از شیوه اجتهاد مقبول یا کم تقوایی او باشد. قاضی و جرأت برای قاضی مکروه است در دادگاه به قدری نرمی و ملاطفت از خود نشان دهد که دو طرف دعوا جرأت پیدا کنند.
[ویکی فقه] جسارت در انجام کاری که احتمال خطر دارد را جرأت می گویند و از آن به مناسبت در باب اجتهاد و تقلید و قضاء سخن گفته اند.
جرأت عبارت است از جسارت در امری و اقدام به کاری که احتمال خطر یا انحراف در آن هست.
اجتهاد و جرأت
برخی، بسیار جرأت نداشتن مجتهد در فتوا را از شرایط جواز تقلید از او برشمرده اند؛ بنابر این، تقلید از مجتهدی که در فتوا دادن نهایت جرأت را دارد جایز نیست؛ لیکن برخی گفته اند:
چنانچه زیادی جرأت ناشی از تبحّر و تتبع بسیار و تسلّط مجتهد بر ادلّه و قواعد و فروع مختلف باشد نه تنها نقص به شمار نمی رود، بلکه مزیتی است که موجب تعین تقلید از او می شود؛ مگر آنکه زیادی جرأت ناشی از کج سلیقگی مجتهد و انحراف وی از شیوه اجتهاد مقبول یا کم تقوایی او باشد.
قاضی و جرأت
برای قاضی مکروه است در دادگاه به قدری نرمی و ملاطفت از خود نشان دهد که دو طرف دعوا جرأت پیدا کنند.

ویکی واژه

coraggio

جمله سازی با جرات

جرات از اهل جنون خیزد، نه از ارباب عقل می رمد صد عاقل از جایی که یک دیوانه است
تالب جرات نفس مایل اظهار نیست غنچه صفت مرهم زخم درون خودم
دست جرات چو گشاید ز خیالات غلط دستیازی به خیال تو نماید گستاخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال زندگی فال زندگی فال پی ام سی فال پی ام سی فال ارمنی فال ارمنی