ناحیهای از خشکی است که بهطور کامل توسط آب احاطه شده است. با اینکه آب استرالیا را بهطور کامل دربر گرفته، به دلیل اندازهاش، به عنوان بخشی از قارهها محسوب میشود. جزایر به روشهای مختلفی شکل میگیرند. جزایر قارهای، که در گذشته بخشی از قاره اصلی بودهاند، به دلایل مختلفی از جمله حرکتهای زمینساختی، فرسایش یا بالا آمدن سطح دریا از آن جدا شدهاند. جزایر آتشفشانی، مانند ژاپن، به واسطه فوران آتشفشانهای زیر آب به وجود آمدهاند. جزایر مرجانی عمدتاً توسط مرجانها در طول زمان شکل میگیرند. آتول، که نوعی آبسنگ مرجانی حلقوی است، در اطراف مردابها قرار دارد. زمانی که آبسنگ مرجانی در اطراف یک جزیره آتشفشانی رشد کند و جزیره به تدریج غرق شود یا به دلیل بالا آمدن سطح دریا زیر آب برود، آتول شکل میگیرد. جزایر سدّی نیز در سواحل آبهای کمعمق یافت میشوند و به دلیل رسوبگذاری ناشی از فرسایش خط ساحلی ایجاد میشوند.
جزیره
لغت نامه دهخدا
جزیرة. [ ج َ رَ ] ( اِخ ) محله ای به فسطاط که نیل در طغیان محیط آن گردد و آن مانند آداک برآید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از تاج العروس ).
جزیرة. [ ج َ رَ ] ( اِخ ) بلاد مجاهدبن عبداﷲکه به شرقی اندلس است و مردم اندلس از مطلق لفظ جزیره همین اراده کنند. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).مردم اندلس چون لفظ جزیره گویند بلاد مجاهدبن عبداﷲ را به شرق اندلس اراده کنند. شاید این اصطلاحی قدیمی باشد که مردم زمان ما [صاحب تاج العروس ] به آن آشنا نباشند. ( از تاج العروس ). و مردم اندلس از مطلق جزیره بلاد مجاهدبن عبداﷲ را به شرق اندلس اراده کنند. ( از روضات الجنات ص 65 ). یاقوت حموی آنرا «جُزَیْره » بصورت مصغر ضبط کرده و گوید: مردم اندلس از مطلق این لفظ بلاد مجاهدبن عبداﷲ عامری اراده کنند و این همان جزیره منورقه و جزیره میورقه است و بجهت کثرت استعمال و بزرگ داشت صاحب آن ناحیه که به علماء احسان و بخشش بسیار داشت چنین اطلاق کنند. ( از معجم البلدان ).
جزیره. [ ج َ رَ ] ( ع اِ ) آداک. و بدین جهت جزیره اش نامیدند که از زمین جدا و منقطع است. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). موضع خشک میان دریا. ( آنندراج ). یکی جزائر دریا و بدان جهت که از قسمت معظم زمین جدا است جزیره اش نامیدند. ( تاج العروس از صحاح ). زمینی که مد به آن نرسد. ازهری گوید: زمینی است در دریاکه آب از آن پایین آمده و خشکی نمایان شده است. ( ازتاج العروس ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). آبخوست. ( فرهنگ اسدی ). زمینی خشک در میان دریا. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ). هر زمینی که اندر میان دریا بوده از روی آب برتر یا هر کوهی که اندر میان دریا بود آنرا جزیره خوانند. ( حدود العالم ). پیله. آب خست. زمینی که از هر سوی به آب احاطه شده. خشکی که از هر طرف محاط به دریا است. بیله. بضیع. ( یادداشت مؤلف ). بندآب. زیره. سماهیج. آبخون. و نیز به مجاز زمینی را گویند که از چهار سوی آب دریا آنرا احاطه کرده باشد. ( از متن اللغة ). بفرانسه، ایل. ( یادداشت مؤلف ). ج، جَزائر، جُزُر، جُزْر. ( از اقرب الموارد ). قطعه زمینی است از هر سو محاط به آب دریا، برخی از آن بسیار بزرگ است مانند استرالیا که مساحت آن بالغ بر 8215613 کیلومتر مربع است و برخی بسیار کوچک که مساحت آن از چند کیلومتر تجاوز نمی کند مثل «جزائر مالدیف » در هندوستان. ( از دائرةالمعارف فرید وجدی ). قسمتی از خشکی را که در وسط دریا واقع شده و اطراف آنرا آب دربرگرفته است جزیره گویند. و جزایر یعنی خشکیهای محصور به آب که در امتداد سواحل قرار دارند و یا در گوشه و کنار اقیانوسها و دریاها پراکنده اند و در حقیقت برجسته ترین و مرتفعترین قسمتهای کره آب هستند و بر حسب عوامل تشکیل دهنده به انواعی تقسیم میشوند. ( از جغرافیای سال چهارم ادبی دبیرستان تألیف شمیم، فلسفی، عباس پرویز ص 94 ):
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
قطعه زمین دروسطدریاکه ازهرطرف آب آنرااحاطه، کرده باشد، جزائروجزرجمع، آداک واداک و آدک و آبخو، و آبخوست وجزهم گفته شده
( اسم ) قطعه خاکی که از هر طرف بتوسط آب محصور شده باشد آبخوست. جمع:جزائر ( جزایر ). یااسماعیلیه کر. ارض را از لحاظ نشر دعوت به دوازده ناحیه تقسیم کرده بودند که هر ناحیه را جزیره مینامیدند و کسی که در جزیره دعوت میکرد ( ( حجت ) ) خونده میشد چنانکه ناصر خسرو حجت جزیر. خراسان بود.
پاره از پشم
دانشنامه اسلامی
طول این منطقه سیصد کیلومتر (از دیار بکر در شرق ترکیه تا بغداد)، میانگین عرض آن دویست کیلومتر، و مساحت آن حدود ۱۴۰ هزار کیلومتر مربع است. جزیره تقریبا بین ۳۳۲۰ تا ۳۸ درجه عرض شمالی و ۳۶۳۰ تا ۴۴درجه طول شرقی واقع است. جای آن امروزه با قسمتی از جنوب شرقی ترکیه و مشرق سوریه و استان های شمالی عراق مانند صلاح الدین، انبار، نینوا، دهوک و قسمتی از بغداد برابری می کند. بخش اعظم جزیزه در منطقه ای پست و کم ارتفاع قرار دارد که به جلگه دجله و فرات یا جلگه بین النهرین معروف است. این منطقه به مفهموم جغرافیایی جزیره نیست ولی چون میان رودهای دجله و فرات قرار گرفته جزیره نامیده شده است.
جزیره از نظر طبیعی از شمال به جنوب به پنج منطقه علیای جزیره، فلات علیای دجله، جزیره الدنیا، وادی فرات و منطقه الجزیره تقسیم می شود.
[ویکی فقه] جزیره (ابهام زدایی). واژه جزیره ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • جزیره (مدینه)، از نام های مدینه• جزیره (سرزمین بین دجله و فرات)، سرزمین بین دجله و فرات• جزیرة العرب، پهناورترین شبه جزیره جهان
...
[ویکی فقه] جزیره (سرزمین بین دجله و فرات). به سرزمین بین دجله و فرات در لسان فقه جزیره گفته می شود و این عنوان با اضافه «اهل» به آن (اهل جزیره) در باب صلات و زکات به کار رفته است.
بنابر قول مشهور، برای اهل جزیره مستحب است هنگام استقبال جهت نماز، اندکی به چپ متمایل گردند.
زکات اهل جزیره
بنابر قول مشهور، افضل در پرداخت زکات فطره پرداخت قوت غالب هر منطقه است؛ از این رو گفته اند:بر اهل جزیره مستحب است گندم یا جو پرداخت کنند. برخی قدما پرداخت گندم یا جو را بر آنان واجب دانسته اند.
[ویکی فقه] جزیره (مدینه). جَزیره از نام های مدینه است.
عباس می گوید: با رسول خدا -صلی الله علیه وآله- از مدینه خارج شدیم، آن حضرت رو به سوی مدینه کرد و فرمود: "لقد طهر الله هذه الجزیرة من الشرک".
ویکی واژه
آبخوست؛ قطعه زمینی که گرداگردش را آب گرفته باشد، آبخست، آبخوست، آبخو.
جملاتی از کلمه جزیره
جزیره به ویرانی آورد روی به دو سال از او دور شد رنگ و بوی
برون شد از جزیره همچو بادی که پیکی در رسیدش بامدادی
جزیره دانم این دنیا از آن بحر که افتادست اینجا بر سر قفر