تجیر. [ ت َ ] ( ع اِ ) ثفل که بفارسی کنجاره باشد، لغت عامی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ثجیر. رجوع به ثجیر و المعرب جوالیقی ص 93 شود.
تجیر. [ ت ِ ] ( اِ ) دیوار کرباسی خانه خانه دار.( ناظم الاطباء ). پرده کلفت کرباسی که عموماً در سفربا چادر استعمال میشود. مثال: من در سفر، جلوی چادرتجیر میکشیدم و یک حیاط درست میکردم. ( فرهنگ نظام ).پرده ضخیم که آویخته نیست و بر ستونهای چوبین استوار است. || پرده و حجاب. ( ناظم الاطباء ).
(تَ ) (اِ. ) حصیر نیی که دور محوطه نصب کنند.
پردۀ بزرگ و ضخیم که در وسط حیاط یا اتاق برپا کنند تا قسمتی از آن از قسمت دیگر جدا شود.
پرده بزرگ وضخیم که دروسطحیاطیااطاق برپاکنند
( اسم ) حصیرنیی که دور محوطه نصب کنند.
دیوار کرباسی خانه خانه دار. پرده کلفت کرباسی که عموما در سفر با چادر استعمال میشود. یا پرده حجاب.
حصیر نیی که دور محوطه نصب کنند.
💡 ایاک نعبد است پس از آن فعل مستجیر مقصود از این سلوک بود جذبه مجیر
💡 اعیان ظلم دست برآورده وز جهان مظلومکان بسایۀ جاه تو مستجیر
💡 فلک جایی که شخص او مجیر اهل عالم بود دریغا خواهرش در پیش دشمن، مستجیر آمد
💡 و کنت تجیر من صرف اللّیالی فعاد مطالبا لک بالتّرات
💡 شود ز فرط غنا مستجار هرچه غنیست هر آن گدا که به جود تو مستجیر آمد