حشاش

حشاش در اصل به فردی اطلاق می‌گردد که به استعمال مواد مخدر گیاهی، به ویژه حشیش، چرس یا بنگ، اعتیاد داشته یا به طور مستمر از آن‌ها استفاده نماید. این کاربرد، تعریفی است که مستقیماً بر پایه عمل مصرف مواد روان‌گردان بنا نهاده شده و در اصطلاحات عمومی یا ادبیات روزمره برای اشاره به این افراد به کار می‌رود. این اطلاق، ماهیت فردی و رفتاری را برجسته می‌سازد.

اما در بافت‌های تاریخی و متون مربوط به فرق اسلامی، حشاش حامل بار معنایی بسیار سنگین‌تر و تخصصی‌تر است. در این ساحت، این واژه اغلب به اعضای گروه‌هایی نظیر قرمطیان یا پیروان فرق باطنی و اسماعیلیه اشاره دارد. این دسته‌بندی، که به صورت جمع حشاشین شهرت یافته، نه به دلیل مصرف مواد، بلکه بیشتر به سبب عقاید انحرافی، تعصبات سیاسی متمایل به «فاطمیان» یا اتهامات وارد شده از سوی مخالفان، به ویژه در دوره‌هایی که این فرقه‌ها دارای نفوذ سیاسی یا نظامی بودند، به آن‌ها اطلاق می‌شده است.

لغت نامه دهخدا

حشاش. [ ح َش ْ شا ] ( ع ص ) آنکه حشیش کشد. آنکه چرس و بنگ کشد. || یک تن قرمطی. فاطمی. ملحد. ج، حشاشین. اسماعیلی. سبعی. باطنی. هفت امامی.
حشاش. [ ح ُ ] ( ع اِ ) حشاشه ٔرمق؛ بقیه جان در بیمار و جریح. ( اقرب الموارد ).
حشاش. [ ح ُ ] ( اِخ ) نام موضعی. و یوم حشاش؛ نام یکی از جنگهای عرب است که بدانجا منسوب است. ( معجم البلدان ).
حشاش. [ ح ِ ] ( ع اِ ) جوالی که در آن حشیش باشد.
حشاش. [ ح ُش ْ شا ] ( ع ص، اِ ) گردآرندگان حشیش. || گیاه شناسان پیله ور. صیدنانی. صیدلانی. عشاب. سحار. شجار. نباتی.

فرهنگ معین

(حَ شّ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - جمع کننده یا فروشندة علف خشک. ۲ - معتاد به حشیش.

فرهنگ فارسی

فروشنده گیاه خشک، حشاشون وحشاشین جمع
( اسم ) بقی. روح در بیمار و مجروح.
گرد آورندگان حشیش گیاه شناسان پیله ور

ویکی واژه

جمع كننده وفروشنده علف خشك
دارو فروش

جمله سازی با حشاش

لنگ مغ زاده گر زاصل و چو مازو بی مغز روی شسته بحشاشات و تراک و مازو
دریاب صاحبا که به ابن یمین نماند الا حشاشه‌ای که تو هم واقفی بر آن
وی در سال ۱۱۳۰ بدست حشاشین ترور شد و پس از او طیب ابوالقاسم به خلافت رسید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ فال جذب فال جذب