بیر

این واژه در زبان‌های مختلف دارای معانی متنوعی است که به شرح زیر می‌باشد:

جامه خواب:

بیر به معنای بستر، نهالی، تشک و سایر وسایل خواب مانند لحاف و رختخواب است، به عبارتی، هر چیزی که برای خوابیدن مورد استفاده قرار گیرد، بیر نامیده می‌شود.

صاعقه و رعد و برق: 

این واژه همچنین به معنای صاعقه، طوفان و رعد و برق نیز به کار می‌رود.

حفظ و حافظه: 

این کلمه به معنای حفظ کردن و از بر کردن نیز می‌باشد، به عنوان مثال، از بیر به معنای یادگیری یا حفظ چیزی است.

چاه: 

در زبان عربی، این کلمه به معنای چاه نیز استفاده می‌شود و به چاه آب اشاره دارد.

عدد یک: 

در زبان ترکی، بیر به معنای عدد یک است و به یگانگی یا تک بودن چیزی یا کسی اشاره دارد.

برادر و پهلوان: 

در برخی منابع، این واژه به معنای برادر و پهلوان نیز آمده است.

لغت نامه دهخدا

بیر. ( اِ ) جامه خواب را گویند مانند نهالی و توشک و آنچه گستردنی باشد بجهت خوابیدن خصوصاً. ( برهان ). جامه خواب را گویند مانند نهالی و تشک و غیره و بیری بمعنی گستردنی بود. ( فرهنگ جهانگیری ). جامه خواب مانند لحاف و نهالی و غیره بیری مانند گستردنی. ( رشیدی ). جامه خواب است مانند نهالی و تشک و آنچه گستردنی باشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). جامه خواب مانند نهالی و توشک و آنچه گستردنی باشد جهت خوابیدن. ( ناظم الاطباء ): 
گر کسی در بیر زلفین تو را بیند بخواب 
پرعبیر و عنبرش گردد گه تعبیر بیر.قطران. || جامه خوشنما. ( ناظم الاطباء ). || صاعقه. ( برهان ) ( جهانگیری ) ( فرهنگ اسدی ). رعد و برق و صاعقه. ( ناظم الاطباء ). برق. ( لغت محلی شوشتر ). رشیدی گوید به معنی صاعقه تیر است به تای قرشت لکن در فرهنگ ( یعنی جهانگیری ) هر دو جا ذکر کرده. ( فرهنگ رشیدی ). بمعنی صاعقه نوشته اند و این بیت دقیقی را شاهد آورده: 
تو آن ابری که ناساید شب و روز
ز باریدن چنان چون از کمان تیر
نباری بر کف زرخواه جز زر
چنان چون بر سر بدخواه جز بیر.دقیقی ( از صحاح الفرس ) ( از حاشیه لغت فرس اسدی نخجوانی ). || طوفان. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). || حفظ و از برکردن. ( برهان ). بمعنی «بر» و آنرا «زبر» نیز گویند. ( جهانگیری ). بمعنی یاد «از بیر» است نه «بیر» تنها اما حق آن است که «بیر» و «ویر» بمعنی حفظ و حافظه می آید فرهنگ رشیدی بمعنی بر، یعنی حفظ، آورده و آن «ازبر» است نه «بر» تنها. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). حفظ. بر. یاد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(اِ. ) حفظ، از بر کردن، حافظه.
(اِ. ) جامة خواب، نهالی و توشک، بستر.
( اِ. ) ۱ - رعد و برق. ۲ - صاعقه، طوفان.
[ ع. بئر ] (اِ. ) چاه.

فرهنگ فارسی

صاعقه، رعدوبرق، چاه، چاه آب بئار و آبارجمع
( اسم ) چاه بئر
شیمیدان آلمانی بسبب کارهائی که در ترکیبات معطره و رنگهای آلی انجام داد جایز. نوبل را برد ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم