خرسنگ واژهای چندوجهی است که هم به سنگهای بزرگ و طبیعی اشاره دارد، هم به سنگهایی که در راه مانع میشوند، هم به سازههای باستانی ساخته شده از سنگهای بزرگ، و همچنین به صورت کنایی به فردی که سد راه یا مانع ارتباط میان دیگران میشود گفته میشود.
معانی کلمه
سنگ بزرگ: در معنای نخست، خرسنگ به هر نوع سنگ بزرگ و حجیم گفته میشود که اندازه و حجم آن به مراتب از سنگهای معمولی بیشتر است. این سنگها در طبیعت به صورت تودههای سنگی عظیم وجود دارند که به دلیل ابعاد بزرگ، قابل جابجایی یا خرد شدن به آسانی نیستند. سنگهای بزرگ که به چشم میآیند و از لحاظ بصری تأثیرگذار هستند، با این واژه توصیف میشوند.
سنگ بزرگ و ناهمواری که مانع عبور است: در معنای دوم، این اصطلاح به سنگهای بزرگ و ناهموار گفته میشود که به صورت طبیعی یا بر اثر عوامل مختلف مانند رانش زمین، سیل یا فعالیتهای انسانی، در میان مسیر راهها افتاده و مانع عبور و مرور مردم و وسایل نقلیه میگردد. این نوع خرسنگها نه تنها به علت اندازه بزرگ، بلکه به دلیل شکل ناهموار و ناتراشیدهشان، باعث ایجاد مشکل در تردد میشوند و معمولاً نیاز به جابجایی یا شکستن دارند تا راه باز شود.
تختهسنگهای بزرگ: خرسنگ در معنای سوم به تختهسنگهای بزرگ و سنگهای عظیمی گفته میشود که انسانهای دوران باستان یا پیش از تاریخ بر روی هم چیدهاند تا سازهای بسازند یا یادمانی برپا کنند. این نوع سنگها نمونههایی از معماری سنگی اولیه به شمار میروند و در بسیاری از نقاط جهان به عنوان آثار باستانی مهم شناخته شدهاند.
کنایه از کسی که میان دو طرف مانع میشود: در معنای کنایی و استعاری، این اصطلاح به کسی گفته میشود که در میان دو مصاحب، طرفدار یا مطلوب قرار میگیرد و مانع رسیدن آنها به هم میشود؛ یعنی شخصی که میان دو نفر یا دو گروه مینشیند و جلوی ارتباط یا همکاری آنها را میگیرد. این کاربرد مجازی بیشتر در گفتار محاورهای و طنزآمیز به کار میرود و نشاندهنده ایجاد مانع و سد در روابط انسانی است.
خرسنگ. [ خ َ س َ ] ( اِ مرکب ) سنگ بزرگ سخت گران. ( شرفنامه ٔمنیری ). سنگ بزرگ ناتراشیده و ناهموار. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). سنگ بزرگ و کلان. ( غیاث اللغات ). جُلمود. جَلْمَد. ( از منتهی الارب ). صخره:
ندانستی تو ای خر عمر کیج لاک پالانی
که با خرسنگ برناید سروزن گاو ترخانی.ابوالعباس.کام ثعبان را چه خرسنگ و چه مور
سیل طوفان را چه خرسنگ و چه کاه.خاقانی.ز یار سنگدل خرسنگ می خورد
ولیکن عربده با سنگ می کرد.نظامی.بخرسنگ عصیان خرابش کند
بسیلاب خون غرق آبش کند.نظامی.و به وجهی تزویری بنددمگر بدان دست آویز خرسنگی در پای ایشان اندازد. ( جهانگشای جوینی ). و از غلتانیدن خرسنگها که از بالا می انداختند زلزله در اجزا و اعضای کوه افتاد. ( جهانگشای جوینی ). || سنگ بزرگ ناهموار ناتراشیده راگویند که در میان راه افتاده و مانع عبور و آمدوشد مردم گردیده باشد. ( برهان قاطع ). مانع:
فکندند در شهر خرسنگ و خاک
از آن پس به آتش سپردند پاک.اسدی.می دان بیقین که در دوعالم
در راه تو نیست جز تو خرسنگ.عطار.از آنجا چون هیچ خرسنگ دیگر بر راه نماند عزیمت مراجعت تصمیم فرمود. ( جهانگشای جوینی ).
و به آن مقدار عرض که ممر لشکر او در حساب آید از خرسنگ و خاشاک پاک می گردانیدند. ( رشیدی ).
تا دلت را ز غیر او رنگیست
پیش پایت ز شرک خرسنگی است.اوحدی ( جام جم ).هر رهی کآن گرفتم اندر پیش
گشت خرسنگ و سد راهم شد.ابن یمین.و بعضی که از او مخوف و منهزم بودند خواستند که خرسنگی در راه ملتمس او اندازند. ( نقل از العراضه ).
مرا ز دست خران است سنگ در قندیل
مرا زسنگدلان است راه بر خرسنگ.سپاهانی ( از شرفنامه منیری ).- امثال:
خرسنگ درراه انداخت؛ مانع پیش آورد.
|| کنایه از کسی است که میان دو مصاحب و طالب و مطلوب مانع شود و بنشیند. ( برهان قاطع ):
اول بمیان ما بهنگام کنار
گر تار قصب بدی بودی دشوار
وَاکنون بمیان ما دو ای یکدله یار
فرسنگ دویست گشت و خرسنگ هزار. مسعودسعد.
خرسنگ. [ خ َ س َ ] ( اِخ ) نام یکی از مراتع یا یورت های دره لار است از ده های لاریجان. ( از مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 115 ). نام گردنه ای است بین رودبار و لار در ایالت طهران. ( یادداشت بخط مؤلف ).
(خَ سَ ) (اِمر. ) سنگ بزرگ، ناهموار.
۱. سنگ بزرگ ناهموار و ناتراشیده، به ویژه سنگ عظیمی که در بناهای باستانی به کار رفته است.
۲. [قدیمی، مجاز] مانع.
( اسم ) سنگ بزرگ نتراشیده و ناهموار.
نام یکی از مراتع یایورت های دره لار است. از ده های لاریجان. نام گردنه ایست بین رودبار و لار در ایالت طهران.
{megalith} [باستان شناسی] سنگ بزرگ و نتراشیده ای که با برافراشتن مجموعه ای از آنها ساختارهایی ابتدایی با مقاصد آیینی به وجود می آوردند
خَرسَنگ به تخته سنگ های بزرگی گفته می شود که در روزگاران باستان یا پیش از تاریخ بر روی هم چیده شده باشد تا سازه ای یا یادمانی را پدید بیاورد. یک سازهٔ خرسنگی می تواند از یک تخته سنگ تنها هم تشکیل شده باشد. در سازه های خرسنگی ملات یا دوغاب به کار نرفته بلکه تخته سنگ ها از راه چینش قفلی بر روی هم سوار شده اند.
برخی از خرسنگ ها به عنوان قطعه یا نشانه ای از آرامگاه های باستانی به جا مانده اند.
خرسنگ ها به سه دسته تقسیم می شوند:
• سنگ افراشت ( به فرانسوی: menhir )، به صورت ایستاده می باشند و ارتفاعی بین نیم متر تا ۶ متر دارند و نمونه هایی ۲۳ متری نیز یافت شده است.
• میزسنگ ( به فرانسوی: dolmen )، خرسنگ های میزی شکل هستند و معمولاً به عنوان گورهای دالانی مورد استفاده بوده اند.
• حصار خرسنگی ( به فرانسوی: cromlech )، نیز خرسنگ هایی در محیط دایره ای هستند که به نوعی تلفیقی از دو خرسنگ قبلیست مانند بنای استون هنج در ۱۲۰ کیلومتری شهر لندن در انگلستان.
استون هنچ انگستان
خَرْسَنْگ
کوهی در شهرستان تهران، البرز مرکزی، با بلندی ۳,۹۳۱ متر. در ۴۰کیلومتری شمال شرقی تهران قرار دارد. رود لار از این کوه سرچشمه می گیرد.
سنگ بزرگ، ناهموار.
💡 ز یار سنگدل خرسنگ میخورد ولیکن عربده با سنگ میکرد
💡 به دل می گفت حق بر من گواه است که این کوه خودی خرسنگ راه است
💡 کاروان از پس و ره دور و حرامی در پیش بار ما شیشه و شب تار و همه ره خرسنگ
💡 در سده نوزدهم گردشگری در استونهنج رو به فزونی نهاد. بسیاری از بازدیدکنندگان تکهسنگی را به عنوان یادبود با خود میبردند یا روی خرسنگها یادگاری مینوشتند.
💡 این خرسنگهای عظیم، که چندین برابر بزرگتر از سنگهای کبود بودند از مارلبوروی ویلتشر استخراج میشدند و به سارسِن[خ] موسومند. سنگها در همان معدن برش میخوردند و سپس منتقل میشدند.