تدقیق

تدقیق به معنای دقت و توجه به جزئیات و نکات ریز در یک موضوع یا کار است. این واژه به فرآیند بررسی دقیق و موشکافانه اطلاعات، داده‌ها یا وضعیت‌ها اشاره دارد و معمولاً در زمینه‌هایی که نیاز به دقت و صحت بالا دارند، به کار می‌رود.

به عنوان مثال، در تحقیقات علمی، تدقیق به معنای بررسی دقیق داده‌ها و نتایج برای اطمینان از صحت آن‌ها است. همچنین در کارهای اداری، تدقیق می‌تواند به معنای بررسی دقیق اسناد و مدارک برای جلوگیری از اشتباهات و خطاها باشد.

ریشه

ریشه کلمه تدقیق به فعل «دقیق» برمی‌گردد که به معنای توجه به جزئیات و دقت در کارها است. این واژه در زبان فارسی به فعالیت‌هایی که نیاز به دقت دارند، ارتباط دارد.

کلمات مرتبط

عبارات مرتبط با این کلمه می‌تواند شامل دقت، توجه، بررسی، موشکافی و باریک بینی باشد.

کلمات متضاد

کلماتی شامل بی‌دقتی، غفلت و سهل‌انگاری در مقابل این واژه قرار دارند.

معادل انگلیسی

معادل انگلیسی این کلمه، precision یا scrutiny است. این واژه‌ها به معنای دقت و بررسی دقیق در یک موضوع به کار می‌روند.

لغت نامه دهخدا

تدقیق. [ ت َ ] ( ع مص )نیک بکوفتن. ( زوزنی ). نیک کوفتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نیکو بکوفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || باریک کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). باریک گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دقیق گردانیدن چیزی را. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || تدقیق در چیزی؛ بکار بردن دقت در آن. ( از اقرب الموارد ). تدقیق در حساب و غیره؛ دقت نظر در آن بکاربردن. ( از المنجد ). باریکی و دقت و غوررسی کردن. ( ناظم الاطباء ). اثبات المسئلة بدلیل دق طریقه لناظریه.( تعریفات جرجانی ). اثبات دلیل باشد بوسیله دلیل، چنانکه تحقیق اثبات موضوع باشد بوسیله دلیل، چنانکه صادق حلوانی در حاشیه بدیعالمیزان ذکر کرده. || نرم کردن آرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || و مدقق در اصطلاح صوفیان، کاملیست که حقایق اشیاء کماینبغی بر او ظاهر گشته باشد. و این معنی کسی را میسر است که از حجت و برهان گذشته و بمرتبه ٔکشف الهی رسیده باشد و بعین العیان مشاهده نموده که حقیقت همه اشیاء حق است و بغیر از وجود واحد مطلق موجود دیگر نیست. و موجود به اشیاء دیگر مجرد اضافت بیش نه، کذا فی لطایف اللغات. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص ل. ) دقت کردن، دقیق شدن در کاری.

فرهنگ عمید

۱. دقت کردن، باریک بینی کردن.
۲. غوررسی، باریک بینی.

فرهنگ فارسی

دقت کردن، باریک بینی کردن، باریک بینی
۱-( مصدر ) باریک اندیشیدن دقت کردن. ۲- ( اسم ) باریک اندیشی باریک بینی غور رسی. جمع: تدقیقات.

جملاتی از کلمه تدقیق

در عظمت علمی میرزا، اجازه اجتهاد میرزای نائینی به ایشان کاشف مطلب است. اجازه اجتهاد مطلق داده به میرزا، آن هم با چه اوصاف و القابی و تصریح کرده که سال‌ها در درس فقه و اصول من شرکت نموده و در درس من تحقیق و تدقیق می‌نموده و درس را عمیق می‌فهمیده و اکثر درس‌هایی را که شرکت کرده، تقریر نموده و چقدر خوب و دقیق تقریر نموده: «و أحسن و أجاد و أدّی حقَّ المراد و بلغ رتبه الإجتهاد…».
گوید که بتدقیق نظر حرمت می نی در نص صریح است و نه در حکم قیاس است
چون سخن پیر بلغاری بدین درجه رسید و پیر حصاری این تحقیق و تدقیق بدید، دانست که اگر عنان سخن بدست وی بماند، اسب بیان در میدان تیزتر راند، تا آن سخن مدد و قوت گیرد و رنق و طراوت پذیرد
مهم‌ترین ره‌آورد این شاخهٔ علم اقتصاد را می‌توان در بررسی صحت و سقم فروضی دانست که به عنوان مبنا، در علم اقتصاد مورد استفاده قرار می‌گیرد. از این‌رو این برنامهٔ پژوهشی نه در پی رد نظریات پیشین اقتصادی، بلکه در پی تکمیل و تدقیق آن‌ها قدم برمی‌دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم