تبانی به معنای توافق پنهانی دو نفر علیه شخص سوم است. این موضوع در زمینههایی مانند تجارت و حق شفعه مورد بحث قرار گرفته است. حکم آن به نوع موضوعی که بر آن توافق شده بستگی دارد. اگر موضوع این عمل حرام باشد، تبانی نیز حرام خواهد بود و در صورتی که مشروع باشد، جایز است. یکی از نمونههای نوع حرام، نجش در معامله است؛ به این معنا که فردی بدون قصد خرید، بر اساس توافق قبلی با فروشنده، برای کالای عرضه شده قیمت بالایی پیشنهاد میدهد تا شخص دیگری آن را با قیمت بیشتری خریداری کند.
تبانی
لغت نامه دهخدا
تبانی. [ ت َ ] ( مص ) با یکدیگر قراری نهادن، و بیشتر تبانی علیه ثالثی است. مواضعه نهانی پیمان بستن. این کلمه برساخته از ماده «ب ن ی » است و در فرهنگهای عربی استعمال نشده. در نشریه دانشکده ادبیات تبریز آمده: تبانی با یکدیگر قرار گذاشتن از کلمات مجعول است و در کتب لغت موجود نیست. ( شماره دوم از سال اول نشریه دانشکده ادبیات تبریز ).
تبانی. [ ت ُب ْ با ] ( ع اِ ) منسوب به تبان، شلوار کوتاهی که ملاحان پوشند. ( انساب سمعانی ورق 103 ).
تبانی. [ ت َب ْ با] ( ص نسبی ) منسوب به تبانة. رجوع بهمین کلمه شود.
تبانی. [ ت ُ] ( ص نسبی ) منسوب به تُبان. رجوع بهمین کلمه شود.
تبانی. [ ت َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 144هزارگزی جنوب میناب و بر سر راه مالرو جاسک به میناب واقع است و40 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
تبانی. [ ت َب ْ با] ( اِخ ) ابوالعباس تبانی. رجوع به ابوالعباس شود.
تبانی. [ ت َب ْ با] ( اِخ ) ابوالصادق تبانی. رجوع به ابوالصادق شود.
تبانی. [ ت َب ْ با] ( اِخ ) ابوالصالح تبانی. رجوع به ابوالصالح شود.
تبانی. [ ت َب ْ با ] ( اِخ ) ابوبشر تبانی از سلسله تبانیان است. رجوع به تبانیان شود.
تبانی. [ ت َب ْ با ]( اِخ ) ابوطاهر تبانی که از اعیان قضات دوره سلطان مسعود غزنوی بود:... و قاضی بوطاهر تبانی را که از اعیان قضات است، برسولی نامزد کرده می آید تا بدان دیار کریم حرسهااﷲ آید و عهدها تازه کرده شود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 77 ). رجوع به ابوطاهر شود.
تبانی. [ ت ِ / ت َب ْ با ]( اِخ ) تمام بن غالب بن عمروبن بناء موسی قرطبی مکنی به ابوغالب و ابن التبانی، لغوی کوفی مالکی است، و در 436 هَ. ق. درگذشت. او راست: «اخبار تهامة» و «تلقیح العین » در لغت و «شرح فصیح ثعلب » و «فتح العین علی کتاب العین » و «المواعب ». ( هدیة العارفین ج 1 ص 245 ).
تبانی. [ ت َب ْ با ] ( اِخ ) جلال الدین رسولابن احمدبن یوسف که در سال 792 هَ. ق. درگذشته است. او راست: حاشیه ای بر ایضاح ابن حاجب. ( کشف الظنون در عنوان المفصل زمخشری ).
تبانی. [ ت َ ] ( اِخ ) حسین بن احمدبن علی بن محمدالتبانی مکنی به ابوعبداﷲ. وی از ابوالفتح احمدبن الحسن بن سهل... البصری الواعظ و ابوالحسن علی بن احمدبن عبدالرحمن العزال و ابومحمدبن السقا و غیرهم حدیث کرد و از وی ابوالبرکات ابراهیم بن محمدبن خلف الحماری روایت کرده است. ( انساب سمعانی ورق 103 الف ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
۱-( مصدر ) با یکدیگر قراری نهادن نهانی پیمان بستن ( بیشتر تبانی ضد شخص ثالثی است. ) ۲- ( اسم ) مواضعه. توضیح این کلمه در لغت عرب نیست و آنرا فارسی زبانان از(( ب ن ی ) ) ساخته اند.
موسی بن حفص بن نوح بن محمد بن موسی التبانی الکسی مکنی به ابو هارون که برای کسب علم به حجاز و عراق رفت
فرهنگستان زبان و ادب
{fix} [ورزش] تعیین نتیجۀ مسابقه به نفع یکی از دو طرف ازطریق همدستی با یک یا چند تن از شرکت کنندگان در مسابقه یا یکی از داوران
[ورزش] ← تبانی در مسابقه
دانشنامه آزاد فارسی
در حقوق، به معنای توافق میان دو یا چند نفر برای انجام عملی غیرقانونی. این جرم در حقوق عرفی ممکن است توافق در کلاهبرداری، افساد اخلاق عمومی، یا جریحه دار کردن عفت و عصمت عمومی را شامل شود. تبانی میان زن و شوهر، در صورت فقدان مشارکت شخص ثالث تحقّق پیدا نمی کند.