طنطنه

کلمه طنطنه در زبان فارسی به معنای صدایی یا نغمه‌ای است که با طنین خاصی تولید می‌شود. این کلمه به عنوان یک اسم به کار می‌رود و به چیزهایی که صدایی دلنشین یا طنین‌دار دارند، اشاره می‌کند. معمولاً این کلمه به عنوان موضوع یا مفعول در جملات استفاده می‌شود و در این جملات، تطابق بین اسم و فعل اهمیت دارد. همچنین، اگر این کلمه در عبارات توصیفی به کار رود، می‌توان از ویرگول و سایر علائم نگارشی به شکل صحیح استفاده کرد.

لغت نامه دهخدا

( طنطنة ) طنطنة. [ طَ طَ ن َ ] ( ع مص ) به آواز آوردن تشت و جز آن.( منتهی الارب ). || ( اِ ) بانگ رود و بربط. ( مهذب الاسماء ). بانگ رود. ( دهار ). حکایت آواز طنبور و مانند آن. ( منتخب اللغات ) ( منتهی الارب ). آواز رباب و بربط و رود و امثال آنها را گویند. ( برهان ). آوازطنبوره و رود و بربط... و بمعنی آواز نقاره و کوس نیز مستعمل شده زیرا که از هر دو نقاره یکی زیر باشد و دیگر بم، پس آواز زیر را طنطنه نامند و آواز بم رادمدمه. ( غیاث ) ( آنندراج ). || آوازه. ( منتهی الارب ). کرّ و فرّ. ( غیاث ) ( آنندراج )

فرهنگ معین

(طَ طَ نِ ) [ ع. طنطنة ] ۱ - (مص م. ) به صدا درآوردنِ طشت، زنگ و مانند آن. ۲ - (اِ. ) صدای رود، طنبور و مانند آن. ۳ - آوازه، کّر و فر.

فرهنگ عمید

۱. آوازه.
۲. (اسم مصدر ) جلال وشکوه، کرّوفرّ: گرگ بیچاره اگرچه گرسنه ست / متهم باشد که او در طنطنه ست (مولوی: ۲۹۳ ).
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] صدا کردن پشه، تشت، زنگ، و مانند آن.
۴. [قدیمی] صدای تار و تنبور.
۵. [قدیمی] بانگ رود، بربط، و مانند آن.

فرهنگ فارسی

صداکردن پشه وتشت وزنگ ومانند آن، آوازه، کروفر، صدای تاروتنبور، بانگ رودوبربط وامثال آن
۱ - ( مصدر ) باواز آوردن طشت و جز آن. ۲ - ( اسم ) بانگ رود بربط. ۳ - آوازه کرو فرر شوکت و جاه.
باواز آوردن تشت و جز آن بانگ رود و بربط.

جملاتی از کلمه طنطنه

در ملک عجم دمدمه رستم سامی در طی عرب طنطنه حاتم طایی
دولت این خاندان تا به ابد باقی است طنطنه جم شکست کوکبه کیقباد
نیستی گیر و بمان طنطنه و هستی را اولیا وار که تا دولت ایشان بینی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم