شیر آب
ویکی واژه
جمله سازی با شیر آب
روزی چنین که کوه درآید به اضطراب از زخم تیر و هیبت شمشیر آبدار
رنگ همچون دایه ی بی مهر در شیرش نماند صبح صادق ریخت از شبنم ز بس در شیر آب
آن فارس جهان عدالت که فارس را از ظلم پاک کرد به شمشیر آبدار
مقرر است که از بهر امتحان، اول نهند بر دم شمشیر آبدار انگشت
پیش از این گر ما در ایام شیر آب داشت می کند در دور ما لب تشنگان در آب شیر