دهاق

لغت نامه دهخدا

دهاق. [ دِ ] ( ع ص، اِ ) پر و مالامال. ( غیاث ). جام پر یا جام پی در پی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پر و پیاپی. ( از مهذب الاسماء ) ( از ترجمان القرآن جرجانی ص 49 ). || آب بسیار. || نطفه سخت ریخته. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(دِ ) [ ع. ] (ص. ) پر، لبریز.

ویکی واژه

پر، لبریز.

جمله سازی با دهاق

💡 تا به کی، ارباب یارب بر خلاف بندگی چون خدایان بر دهاقین کردگاری می‌کند؟

💡 شهر نیشابور بگرفتند و بس شهر و دیار وز دهاقین لشکری کردند بیرون از شمار

💡 جهان به عهد تو هرگز خراب چون گردد چو تو به رسم دهاقین روی به روز قتال

💡 خاصه این فصل‌که چون باده‌ گساران لاله دارد از بادهٔ ‌گلرنگ به‌ کف‌ کأس دهاق

💡 ابزای، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان دهاقان در استان اصفهان ایران است.