خاموش

عدم نور یا صدا

در معنای اصلی، این کلمه به حالتی اشاره دارد که چیزی دیگر روشن یا فعال نیست. به عنوان مثال، زمانی که یک لامپ یا چراغ خاموش می‌شود، به این معناست که نور را تولید نمی‌کند. همچنین، در مورد صدا نیز می‌توان گفت که یک دستگاه یا منبع صوتی خاموش است، یعنی صدایی تولید نمی‌کند.

عدم فعالیت یا توقف

در این زمینه، می‌تواند به معنای عدم فعالیت یا توقف یک سیستم یا ماشین باشد. مثلاً، وقتی می‌گوییم موتور خاموش است، به این معناست که موتور دیگر در حال کار نیست و متوقف شده است.

احساسات یا رفتار

در برخی موارد، این اصطلاح به توصیف حالت‌های عاطفی یا رفتاری نیز اشاره دارد. به عنوان مثال، ممکن است فردی به دلیل ناراحتی یا خستگی خاموش به نظر برسد، یعنی در تعاملات اجتماعی کم‌حرف یا بی‌احساس است.

لغت نامه دهخدا

خاموش. ( ص ) ( اِ ) ساکت. صامت. ( آنندراج ). بی صدا. بی سخن. بی کلام. بی حرف. بی گفتگو.ضامِر. ضَموز. کاظِم. مُغرَنبِق. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( تاج العروس )

فرهنگ معین

(ص. ) ساکت، آرام.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی چیزی که شعله، گرمی، روشنایی، یا جریان برق آن از میان رفته باشد.
۲. ساکت، بی صدا.
۳. (قید ) به طور آرام.
۴. (شبه جمله ) ساکت باش.
* خاموش شدن: (مصدر لازم )
۱. قطع شدن جریان برق در وسایل برقی.
۲. ساکت شدن، دم فروبستن.
۳. فرونشستن و از میان رفتن شعلۀ آتش یا چراغ.
* خاموش کردن (ساختن، گردانیدن ): (مصدر متعدی )
۱. قطع کردن جریان برق در وسایل برقی.
۲. ساکت کردن، از سخن بازداشتن، از آواز یا گفتار بازداشتن: کسی سیرت آدمی گوش کرد / که اول سگ نفس خاموش کرد (سعدی۱: ۱۴۵ ).
۳. فرونشاندن آتش یا چراغ.

فرهنگ فارسی

اتابک مظفر الدین ازبک از اتابکان آذربایجان ( جل.۶٠۷ - ف. ۶۲۲ ه. ق. ).
ساکت، بی صدا، آرام، کسی که لب ازسخن فروبسته باشد، خامش وخموش وخمش هم گفته اند
(صفت ) ۱ - ساکت بیصدا. ۲ - بی زبان گنگ. ۳ - آرام. ۴ - چراغ یا آتش که نور و حرارت آن از میان رفته منطقی. ۵ - ( اسم ) ساکت باش.: ( (( روباه ) گفت: خاموش. که اگر حسودان بفرض گویند (روباه ) شتر است و گرفتار آیم کرا غم تخلیص من باشد ? ) ) ( گلستان )
صالح. یکی از شعرای پارسی زبان و دارای مجموعه ای بشعر فارسی است که حاوی چهارده قصیده است.

فرهنگستان زبان و ادب

{unlit} [حمل ونقل دریایی] وضعیتی که در آن شناسه های نوری یک شناوه یا فانوس دریایی روشن نباشد

جملاتی از کلمه خاموش

ز بوی خون دل نظارگی را آب می‌سازم به ظاهر چون لب تیغ از شکایت گرچه خاموشم
خاموش کن امروز که این روز سخن نیست زحمت مده آن ساقی اصحاب درآمد