حامی

معنی لغوی و معنایی اسم 

حامی یک اسم پسرانه با ریشه عربی می‌باشد که به معنای کسی است که از دیگران حمایت می‌کند و به نوعی نگهبان و پشتیبان است. این نام در زبان عربی و همچنین در فارسی به کار می‌رود و به افرادی اشاره دارد که در موقعیت‌های مختلف به دیگران کمک می‌کنند و از آن‌ها دفاع می‌نمایند.

ریشه تاریخی و دینی

حامی منسوب به حام پسر نوح می‌باشد، در متون دینی، حام یکی از پسران نوح است که در سفر پیدایش در تنخ (کتاب مقدس یهودیان) به او اشاره شده‌است. حام به عنوان یکی از کسانی که در کشتی نوح قرار داشت، شناخته می‌شود. پس از طوفان، او در یک واقعه جنجالی با پدرش نوح مواجه می‌شود که این واقعه منجر به نفرین نوح بر پسرش کنعان می‌گردد. این داستان به نوعی به روابط نژادی و اجتماعی در تاریخ یهودیان و همچنین به نفرت بنی‌اسرائیل از کنعانیان مرتبط است.

نام  یک روستا

حامی همچنین نام یک روستا در ایران است که در شهرستان خوسف واقع شده و جمعیت آن حدود ۹۵ نفر است. این روستا می‌تواند به عنوان یک مکان جغرافیایی با تاریخ و فرهنگ خاص خود نیز مورد توجه قرار گیرد.

لغت نامه دهخدا

حامی. ( ع ص، اِ ) نعت فاعلی از حمایت. حمایت کننده بعنایت و کرم. نگاه دارنده بعنایت و کرم. دفاع کننده. زینهاردهنده. زنهاردار. پشتیبان. پشت و پناه. پشتوان. هوادار. طرفدار. وشکرده. مدافع. دفاع کننده از کسی. آنکه دفع کند از کسی. ج، حماة. ( منتهی الارب ): 
عدل تو از اهتمام حامی آفاق شد
با گل و مل کس دگر خار ندید وخمار.خاقانی.مالک ازمه انام، حامی ثغور اسلام... ( گلستان ). || فلان حامی الحمیا؛ ای یحیی حوزته و ما ولیه. || شیر بیشه. شیر که اسد باشد. ( منتهی الارب ). || آن شتر که چون از وی ده فرزند فراگرفتندی،او را از کار آزاد و رها کردندی تا خود چرا کند. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 40 ). آن گشن اشتر که از او ده بچه گرفته بودندی نیز وی را کار نفرمودندی در جاهلیت. ( مهذب الاسماء ). فحل دیرینه که ده بطن یا کمتر از آن آبستن کرده باشد، و آنرا آزاد کنند و برننشینند، وموی و پشم وی نگیرند و بگذارند تا هر کجا که خواهد بچرد. ( منتهی الارب ). و اعلموا الحامی بغیر علم الفحول. ( البیان والتبیین جاحظ ج 3 ص 66 ). جاحظ در این جا فحل را در مقابل حامی قرار داده. || سیاه پوست. زنگی: غلام حامی عبد حامی. و رجوع به فقره بعد شود.
حامی. ( اِخ ) یکی از سه قسمت نژاد سفیدپوست بشر است. در توراة آمده: بنی حام از حام پسر نوح بودند. درباب مساکن آنها بین محققین اختلاف است؛ بعضی وطن اصلی آنها را بابل یا جایی در آسیای غربی دانسته عقیده داشتند که این مردمان از آسیا به آفریقا رفته در مصر و لیبیا و غیره سکنی گزیده اند، ولیکن نلدکه به این عقیده است که همیشه مسکن آنها افریقای شمال شرقی بوده زیرا از حیث قیافه و شکل و غیره به سیاه پوستان افریقا نزدیک ترند. اکثر محققین اهالی قدیم مصر ( قبطی ها ) و نیز بربریهای لیبیا و کوشیها یا حبشیها را از بنی حام دانسته اند. ( ایران باستان چ 1 ج 1 ص 7 و 8 ).
حامی. ( اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند درسی هزارگزی شمال باختری خوسف. دره. معتدل. سکنه 127 تن شیعی مذهب، فارسی زبان. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، لبنیات. کار اهالی کشت، قالیچه بافی، مال داری. راه مالرو دارد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
حامی. ( اِخ ) یکی از متأخران شعرای عثمانی از اهالی دیاربکر. وی به منشی گری و ریاست دفتر بعض وزرا نایل شده در سنه 1160 هَ. ق. در شهر «آمِد» مسقطالرأس خویش درگذشت. ( قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ معین

[ ع. ] (اِفا. ) نگهبانی کننده، حمایت کننده.

فرهنگ فارسی

حمایت کننده، نگاهدارنده، نگهبانی، پشتیبان
( صفت ) منسوب به حام بن نوح از اولاد حام.
یکی از شعرای عثمانی و از اهالی سالونیک

فرهنگ اسم ها

اسم: حامی (پسر) (عربی) (تلفظ: hāmi) (فارسی: حامي) (انگلیسی: hami)
معنی: حمایت کننده، پشتیبان، نگهبان، منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام، آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است

جملاتی از کلمه حامی

او در پیش از انقلاب از حامیان انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود. در سال ۱۳۵۹ با دعوت اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عضویت این نهاد در آمد. همچنین با پیشنهاد جامعه مدرسین از استان تهران به عنوان نمایندهٔ مجلس خبرگان رهبری به عضویت در این مجلس درآمد.
این سلسله شاهی که نام آن‌ها همواره با لقب کی (=کوی، یعنی شاه در ایران شرقی) همراه می‌آید شخصیت‌هایی اند که نخستین بار رنگ تاریخی به افسانه‌های حماسی می‌دهند. در داستان‌های پراکنده‌ای که در یشت‌ها نقل شده‌است، طرحی از نوعی ترتیب تاریخی مشاهده می‌شود. پس از داستان‌های مربوط به هشت کوی نام برده، خلأیی دیده می‌شود تا هنگام ظهور زرتشت که در آن هنگام زمام امور در دست چند کوی به صورت ملوک الطوایفی است و گشتاسب حامی زرتشت یکی از آن چند شاه است.
پیروان اسحاق، مانند بسیاری دیگر از گروه‌های مسلمیه، به عنوان حامیان جنبش خرم‌دینی، که شاخه‌ای بود برآمده از فرقهٔ مزدکی زرتشتی، که در آن ابومسلم نیز مورد احترام بود، شناخته شده‌اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم