جهت

این واژه در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

سمت یا طرف: در این معنا، به معنای سمت یا طرف است. به عنوان مثال، وقتی گفته می‌شود جهت شمال، به معنای سمت شمالی است که در آنجا قرار داریم. این کاربرد در توصیف موقعیت‌های جغرافیایی، مانند مکان‌های جغرافیایی یا نقاط مختلف در یک نقشه، بسیار رایج است.

هدف یا مقصود: در برخی از کاربردها، به معنای هدف یا مقصود نیز به کار می‌رود. به عنوان مثال، در جمله جهت بهبود کیفیت زندگی، باید برنامه‌ریزی‌های دقیقی انجام شود، این واژه به معنای هدف یا مقصدی است که باید به آن دست یافت.

در اصطلاحات فنی: در علوم و مهندسی، می‌تواند به معنای مسیر یا راهنما برای حرکت در یک فضای خاص باشد. مثلاً در فیزیک، می‌توان به جهت حرکت یک جسم اشاره کرد که به معنای مسیری است که جسم در آن حرکت می‌کند.

بیان علت: در برخی موارد، این واژه می‌تواند به معنای بیان علت یا دلیلی برای یک عمل یا وضعیت باشد. به عنوان مثال، در جمله جهت افزایش بهره‌وری، باید ساعات کاری را کاهش داد، به معنای دلیلی برای انجام یک عمل است که به بهبود شرایط منجر می‌شود.

لغت نامه دهخدا

جهت. [ ج َ هََ ] ( ع اِ ) رجوع به جهة شود.
جهة. [ ج ِ هََ ] ( ع اِ ) طرف و جانب. ( آنندراج ). || کرانه. ( ناظم الاطباء ). زی. سمت. جهت. سوی. || یکی از جهات اصلی و فرعی. ( منتهی الارب ). رجوع به جهات شود. || هر یک از شش نهایت بعدهای سه گانه. ( از التفهیم ). || ( اصطلاح منطق ) ماده در قضیه از قبیل وجوب، امکان، امتناع. لفظ دال بر ماده در قضیه ملفوظه صورت عقلیه دال بر آن در قضیه معقوله. در اساس الاقتباس آمده: پیش از این گفته ایم ماده نسبت محمول باشد با موضوع فی نفس الامر، به وجوب، یا به امکان، یا به امتناع. اکنون میگوئیم گاه بود که مردم را بر حقیقت آن نسبت به تعیین چنانکه فی نفس الامر باشد وقوف نبود، بل نسبتی عامتر یا خاصتر از آن نسبت یا نسبتی مخالف آن نسبت علی الاطلاق میان محمول و موضوع تصور کرده باشد، و برحسب تصور خود از آن اخبار کند، مثلاً نداند که سواد زنگی را به وجوبست یا به امکان، پس از وجودش بر وجهی که شامل هر دو بود اخبار کند، و مستمع از عبارت او آنچه مقتضاء آن عبارت بود فهم کند. پس نسبت محمول با موضوع فی نفس الامر مغایر آن نسبت بود که بحسب تصور متصوران و اخبار ایشان از آن، و تفاهم آن بر مقتضاء عبارات باشد. و چون منطقی بحث حال قضایا کند، لامحاله او را بحث آن نسبت از آن روی که عبارت بر آن دال بود مهم باشد. پس آن نسبت را فی نفس الامر، ماده نام نهاده است و از آن روی که مدلول عبارت بود، جهة، و مدلول عبارت گاه بود که بعینه ماده باشد، و گاه بود که امری عامتر یا خاصتر یا مخالف آن بود. پس جهة و ماده گاه بود که یک چیز بود، و گاه بود که متغایر باشند. اما به اعتبار همیشه دو معنی بود، چنانکه گفتیم. و قضیه یا مشتمل بود بر لفظی که منبئی بود از جهتی، یا نبود، و اول را موجهه خوانند، و دوم را مطلقه. و نسبت اطلاق یا توجیه نسبت عدم بود با ملکه و همچنانکه سالبه را با موجبه بهم حملی خوانند، مطلقه رابا موجهه بهم از موجهات شمرند. و چون جهة و رابطه هر دو مذکور بود، قضیه رباعی باشد، چه جهة اقتضاء زیادت معنی کند بر آن سه معنی که گفته ایم. و در لغت تازی موضع جهة بطبع متقدم بود بر موضع رابطه، مثلاً گوئی: زید بالامکان هو کاتب. چه اگر متأخر باشد، جهة جزوی از محمول شود. و قضیه در حقیقت مطلقه بود همچنانکه در عدول و تحصیل گفته ایم. و در پارسی اگر گوئی: زیدبه امکان کاتب است، موجهه باشد، و اگر گویی: زید کاتب به امکان است، مطلقه بود، و جهة جزو محمول کرده باشی. و موضع جهة بر موضع حرف سلب متقدم باشد بطبع، چه اگر سلب بر جهة درآید، سلب جهة کند پس حکم جهة باطل شود، و نسبت محمول با موضوع، بجهتی بود که مساوی رفع آن جهة بود، و مقابل او مثالش: زید لیس بالامکان هو کاتباً. و این سلب امکان کتابت بود نه امکان سلب کتابت، پس نسبت به وجوب بماند یا به امتناع و در پارسی یک بار گوئی: زید ممکن است که کاتب نباشد و یک بارگوئی زید ممکن نیست که کاتب باشد. و در این دو قضیه رابطه مکرر شده است، چه لفظ «باشد» رابطه دیگر است. و این تکرار در این لغت از آن جهت افتد که حرف سلب با رابطه در صیغت مرکب میشود. و اگر خواهی که این تکرار نیفتد گوئی: زید به امکان کاتب نیست، زید نه به امکان کاتب است. ( اساس الاقتباس صص 129-130 ). || عبارتست از طرف امتداد چون اشارتی یا حرکتی بدو تعلق گیرد. ( نفایس الفنون، علم سماع طبیعی ). || برای و بسبب. ( آنندراج ): به جهت. به سبب. از جهت. برای. به علت. ( ناظم الاطباء ). بی جهت. بی سبب. بهر جهت. باری. خلاصه. الحاصل. مخلص الکلام. در هر حال.

فرهنگ معین

(جِ هَ ) [ ع. جهة ] (اِ. )۱ - سوی، طرف. ۲ - در علم جغرافی هر یک از جهات اربعه. ۳ - روی. ۴ - ناحیه. ج. جهات.

فرهنگ عمید

۱. طرف، جانب، سوی.
۲. [مجاز] سبب.

فرهنگ فارسی

سوی، طرف، ناحیه، سبب، جانب، شش جهت:راست، بالا، پایین، چپ، پیش، پس
( اسم ) ۱- سوی طرف. ۲- هر یک از جهات اربع.۳- روی: بهمه جهت.۴- ناحیه. جمع: جهات. یا بجهت. بسبب بعلت. یا بر جهت. بسبب بعلت.

فرهنگستان زبان و ادب

{orientation} [زیست شناسی- علوم گیاهی] موقعیت زاویه ای بخشی از گیاه نسبت به محور مرکزی که معمولاً عمودی است
{voice} [زبان شناسی] صورتی از فعل یا یک ساخت نحوی خاص که نحوۀ تغییر رابطۀ بین فاعل و مفعول را، بدون تغییر در معنای گزاره ای جمله، بیان می کند

دانشنامه عمومی

جهت (جغرافیا). در جغرافیای فیزیکی و زمین شناسی فیزیکی، جهت ( aspect ) ( همچنین به عنوان نوردهی شناخته می شود ) جهت قطب نما یا آزیموتی است که سطح زمین با آن روبرو است.
به عنوان مثال، یک شیب زمین چهر در لبه شرقی رشته کوه های راکی به سمت دشت های بزرگ به عنوان دارای جهت شرقی توصیف می شود. شیبی که به سمت درهای عمیق در سمت غربی و دره ای کم عمق تر در سمت شرقی فرو می ریزد، جهت غربی دارد یا شیب رو به غرب است. جهتی که یک شیب رو به آن است می تواند بر ویژگی های فیزیکی و زیستی شیب تأثیر بگذارد که به عنوان اثر شیب ( slope effect ) شناخته می شود.
جهت (فضای برداری). جهت ( انگلیسی: Orientation ) در ریاضیات، جهت یک مفهوم هندسی است که در دو بعد؛ فرد به کمک آن می تواند یک حرکت چرخشی را حرکتی در جهت عقربه های ساعت، یا مخالف با آن، توصیف کند، و در فضای سه بعدی، به قسمت چپ چیز یا شخصی، دست چپ یا راست، چپ دست، یا راست دست اشاره کند. در جبر خطی، مفهوم جهت در بعد دلخواه محدود ( اختیاری )، معنی می یابد. در این تنظیم، جهت یک پایهٔ مرتب، یک نوع نامتقارن است که باعث می شود تکرار بازتاب آن غیرممکن باشد؛ که با چرخش ساده تکرار شود، و بنابراین در سه بعد، این غیرممکن است که بتوان دست چپ یک چهرهٔ انسان را، تنها با به کار بردن چرخش آن به سمت راست آن بسازیم، اما این امکان وجود دارد که از بازتاب چهره در یک آینه برای این کار استفاده شود. در نتیجه، در فضای سه بعدی اقلیدسی، دو جهت می تواند ممکن باشد که راست دست و چپ دست ( یا قاعده راست گرد ) نامیده می شود.
جهت بر روی یک فضای برداری حقیقی، انتخابی دل خواهانه ( اختیاری ) است که برخی پایگاه های دستورالعمل های ذهنیِ «مثبت» و برخی «منفی» را نمایندگی می کنند. در فضای اقلیدسی سه بعدی، اصطلاح پایگاه های دست راستی به طور معمول به مثابه گرایش «مثبت» گرفته می شود، اما چون انتخاب اختیاری است، می تواند از دیدگاهی به آن ها عنوان جهت «منفی» داده شود. یک فضای برداری با جهت انتخاب شده فضای برداری جهت دار و یک بردار فضامحور است، در حالی که اگر یکی از این دو جهت گیری را نداشته باشد، یک فضای برداریبی جهت نامیده می شود.
می توان V را یک بعد فضای برداری واقعی محدود، و b1 و b2 را دو پایه ی دستورالعمل برای V در نظر گرفت. در جبر خطی این یک نتیجهٔ استاندارد است که یک نگاشت خطی منحصر به فرد «A: V → V» وجود دارد که از b1 تا b2 است. اگر A دترمینان مثبت باشد گفته می شود که پایه های b1 و b2 هم جهت ( یا هم جهت نامتناقض ) هستند؛ در غیر این صورت آن ها دارای جهت های مخالف هستند. وجود ویژگی هم جهتی، یک رابطه هم ارزی را در مجموعه ای از تمام پایه های دستورالعملی برای V تعریف می کند، در غیر این صورت، دقیقاً دو رابطه هم ارزی توسط این رابطه وجود دارد. وجود ویژگی هم جهتی، یک رابطه هم ارزی را در مجموعه ای از تمام پایه های دستورالعملی برای V تعریف می کند، در غیر این صورت، دقیقاً دو رابطه هم ارزی توسط این رابطه وجود دارد. در بعد برداری واقعی محدود V، یک جهت انتساب ۱+ به یک کلاس هم ارز و ۱ - به آن دیگری است.

دانشنامه آزاد فارسی

جَهَت
در منطق و فلسفه و کلام، دارای معانی ویژه ای است: ۱. در منطق. لفظی است که از کیفیت و چگونگی نسبت دادن محمول به موضوع حکایت می کند و این کیفیت ها عبارت اند از وجوب، امکان و امتناع. چنان که مثلاً در قضیۀ «هر انسانی حیوان است»، انتساب «حیوانیت» به «انسان» ضروری است و لذا ضرورت را در این قضیه «جهت» می نامند. قضیه ای را که جهت در آن ذکر شود، موجّهه یا منوّعه یا رباعیّه می نامند، مانند قضیۀ فوق؛ و به قضیه ای که جهت در آن ذکر نشود مطلقه می گویند، مثل قضیۀ «انسان، حیوان است»؛ ۲. در فلسفه. از دو منظر محل بحث است: الف. از دیدگاه هستی شناختی. در این بخش، ضمن تقسیم وجود به رابط و نفسی، از این معنا سخن می رود که هستی یافتن هریک از گونه های وجود یا واجب است یا ممکن و یا ممتنع. مباحث مربوط به جهت از این دیدگاه عبارت اند از جهات، همانند وجود بدیهی اند و بی نیاز از تعریف؛ ب. جهات، از دیدگاه فلاسفه ذهنی و اعتباری است و از دیدگاه متکلمان واقعی؛ هریک از جهات سه گانه را به ذاتی، غیری و قیاسی تقسیم می کنند. توجه به این نکته بایسته است که در این تقسیم، امکان غیری معنی نخواهد داشت. از دیدگاه طبیعیات؛ جهت یکی از مباحث پنج گانۀ سماع طبیعی است (چهار مبحث دیگر عبارت اند از مکان، حرکت، سکون، میل) و مراد از آن، مقصد حرکت و مأخذ اشارۀ حسی است. در این دیدگاه دو جهت بالا و پایین را جهات غیر واقعی به شمار می آورند. ۳. در کلام. از دو بابت محل بحث است؛ الف. آن گاه که از ماهیت و اقسام آن به عنوان یکی از ویژگی ها یا یکی از احکام جواهر سخن رود، چنان که مثلاً در مباحث پیشین (جهت از دیدگاه طبیعیات) مورد بحث و بررسی قرار گرفت؛ ب. از این بابت که جهت، همانند مکان و کثرت و شریک و همانندان آن ازجمله صفات سلبی حق تعالی است. در این زمینه دو قول مطرح است: ۱. نظریۀ مثبت، که بر اساسِ آن دیدگاه خداوند بدان سبب که جسم است مکانمند است و در جهت قرار دارد؛ ۲. نظریۀ منفی، که بر اساسِ آن از آن رو که خداوند نه جسم است و نه جسمانی، از مکان و جهت، که از لوازم پدیده های جسمانی است، منزّه و مبرّاست.

جملاتی از کلمه جهت

برون زشش جهت است آنچه قبله گاه دل است چه التفات کنی هرنفس به سوی دگر
فاضلی که صورتی قبیح و هیئتی کریه داشت به فرزدق رسید وی را دید که روی او به جهت مرضی زرد شده. گفت: تو را چه بوده است که رنگ تو چنین زرد شده است؟
مقیم ناشده طبل رحیل کوبد باز بدین جهت شودش کاروان سرا گفتن
یک جهت تا نشوی بر تو نگردد روشن کاین مخالف سفران روی به یک جا دارند