جلگه به زمینی مسطح و پوشیده از گیاه گفته میشود. همچنین به معنی دشت، هامون، ملک و کشور نیز به کار میرود. جلگه نام یکی از دهستانهای بخش خاوران شهرستان گلپایگان است که در جنوب شرقی این شهرستان واقع شده است. این دهستان از شمال به دهستان کنار رودخانه، از جنوب به خوانسار، از شرق به بخش میمه و از غرب به پشتکوه محدود میشود. موقعیت طبیعی جلگه، هموار و آب و هوای آن معتدل و سالم است. آب مورد نیاز از چشمهها، چاهها و قناتها تأمین میشود. این دهستان شامل ۱۸ آبادی بزرگ و کوچک است و جمعیت آن حدود ۱۶۵۰۰ نفر میباشد. از آبادیهای مهم آن میتوان به گوکه، کنجدجان، نیوان سوق، نیوان نار، فیلاخص، آرجان، اسفرنجان و سرآور اشاره کرد.
جلگه
لغت نامه دهخدا
جلگه. [ ج ُ گ ِ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای حومه خاوری شهرستان گلپایگان. این دهستان در جنوب خاوری شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است: از شمال بدهستان کنار رودخانه، از جنوب بخونسار از خاور به بخش میمه از باختر به پشتکوه. موقع طبیعی آن جلگه و هوای آن معتدل و سالم است. آب آن از چشمه و چاه و قنوات. این دهستان از 18 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 16500 تن و قراء مهم آن عبارتند از گوکه، کنجدجان، نیوان سوق، نیوان نار، فیلاخص، آرجان، اسفرنجان، سرآور. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران جلد 6 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان گلپایگان. این دهستان در جنوب خاوری شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است: از شمال بدهستان کنار رودخانه - از جنوب بخونسار از خاور به بخش میمه از باختر به پشتکوه موقع طبیعی آن جلگه و چاه و قنوات.
ویکی واژه
جمله سازی با جلگه
این روستا در دهستان تخت جلگه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۲۴ نفر (۱۱۱خانوار) بودهاست.
این روستا در دهستان جلگه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۶۸ نفر (۷۶خانوار) بودهاست.