معنی و مفهوم کلی کلمه
این کلمه دارای چند معنی متفاوت است که بسته به زمینه کاربرد، مفهوم آن تغییر میکند. در معنای عام، جلاب به چیزی یا کسی گفته میشود که چیزی را جلب یا به طرف خود میکشاند. در این معنا، واژه بیشتر به حالت جذب یا کشش اشاره دارد و میتواند برای اشیاء یا افراد به کار رود.
به عنوان نوشیدنی
در فرهنگ غذایی خاورمیانه، جلاب نوعی شربت محبوب است که به ویژه در کشورهای اردن، سوریه، فلسطین و لبنان مصرف میشود و در ماه رمضان کاربرد فراوان دارد. این نوشیدنی از ترکیب شیره انگور یا خرما، خرنوب و گلاب ساخته میشود و گاهی با عود عربی دود میشود. تهیه آن شامل جوشاندن گلاب و نبات و اضافه کردن زعفران حلشده در گلاب است تا شربت شفاف و معطر شود.
معنای تاریخی و ادبی
در متون قدیمی، «جلاب» به کسی گفته میشده که برده یا بنده را از شهری به شهری دیگر برای فروش منتقل میکرد. این کاربرد تاریخی نشاندهنده نقش جلاب به عنوان واسطه و جلبکننده است، یعنی فردی که کاری را به سوی مقصد میکشاند یا افراد و کالاها را جلب میکند. این معنی با مفهوم جذب و جلب اولیه ارتباط معنایی دارد و ریشه لغوی آن را تقویت میکند.
جلاب. [ ج ُ ]( معرب، اِ ) معرب گلاب است. جُلاّب. ( اقرب الموارد ).
جلاب.[ ج َل ْ ل ] ( ع ص ) کشنده اسب و جز آن بفروختن. ( منتهی الارب ). کسی که بندگان و جز آنان را برای بازرگانی از شهری به شهری کشاند. ( از اقرب الموارد ). نخاس.
جلاب. [ ج ُل ْ ل ] ( معرب، اِ ) معرب گلاب است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || انگبینی است که با گلاب آمیخته و آنرا بپزند تا حدی که قوام آید. شربت که از قند و گلاب سازند. ایرانیان آنرابمعنی مطلق شربت بکار برند. ( حاشیه برهان چ معین ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). گویا چیزی است که امروز ماآنرا شربت قند یا شربت ( مطلق ) میگوئیم. ( از یادداشت مؤلف ): و یضع بها [ بالبصرة ] من المر عسل یسمی السبلان و هو طیب کانه الجلاب. ( ابن بطوطة ).
زان دل که در او جاه بود ناید تسلیم
زان نی که ازو نیزه کنی ناید جلاب.خاقانی.خضر جلابی بدست ازآب دست مصطفی
کوست ظلمات عرب را آب حیوان آمده.خاقانی.بدست چاشنی گیری چو مهتاب
فرستادش ز شربتهای جلاب.نظامی.ای مریدهوای نفس حریص
تشنه بر زهر همچو جلابی.سعدی.من آن شیرین درخت آب دارم
که هم حلوا و هم جلاب دارم.نظامی.نخست از من قناعت کن بجلاب
که حلوا هم تو خواهی خورد مشتاب.نظامی.باول شربت از حلوا میندیش
که حلوا پس بود جلاب در پیش.نظامی.رجوع به ژولپ در همین لغت نامه شود. || گاه پزشکان این کلمه را بر منضج اطلاق کنند چنانکه در بحرالجواهر گفته است. صاحب برهان در شرح کلمه آکح گوید: آکح جلاب را گویند و آن دارویی باشد جوشانیده وصاف کرده شده. ( برهان ) ( غیاث اللغات ).
جلاب. [ ج ُ ] ( اِخ ) نام شاعری است از بخارا. رجوع به جلاب بخاری شود.
جلاب. [ ج َل ْ ل ] ( اِخ ) جابربن عبداﷲبن مبارک موصلی مکنی به ابوالقاسم از محدثان است. وی در بغداد از ابی یعلی حسین بن محمد مطلبی حدیث کرده و از او ابراهیم بن مخلد باقر حی روایت کند. ( لباب الانساب ).، ( جل آب ) جل آب. [ ج ُل ْ ل ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) سبزی که بر روی آب استاده بندد واین فعل را جل بستن آب گویند. ( آنندراج از غیاث ).
(جُ لّ ) [ ع. ] [ معر. ] (اِمر. ) گلاب.
(جَ لّ ) [ ع. ] (ص. ) جلب کننده.
۱. کسی که بنده و برده را از شهری به شهر دیگر برای فروش ببرد.
۲. جلب کننده، به طرفی کشنده.
شربتی که از گلاب و عسل یا شکر درست می کردند: نشاید بُرد سعدی جان از این کار / مسافر تشنه و جلاب مسموم (سعدی۲: ۵۱۷ ).
جلب کننده، بطرفی کشنده. گلاب، شربت گلاب وعسل وشکر
( اسم ) گلاب
جابر بن عبدالله بن مبارک موصلی مکنی به ابوالقاسم از محدثان است. وی در بغداد از ابی یعلی حسین بن محمد مطلبی حدیث کرده و از او ابراهیم بن مخلد باقر حی روایت کند.
( جل آب ) سبزیکه بر روی آب استاده بندد و این فعل را جل بستن آب گویند.
جلاب یک نوع شربت محبوب در خاورمیانه به خصوص در کشورهای اردن، سوریه، فلسطین و لبنان است. این نوشیدنی معمولاً در ماه رمضان زیاد نوشیده می شود. شربت جلاب از ترکیب شیره انگور یا شیره خرما، خرنوب و گلاب تهیه می شود و با عود عربی دودی می شود.
گلاب و نبات را در ظرفی بریزید و روی حرارت ملایم قرار دهید تا بجوش بیاید. هنگام جوشیدن کف روی شربت را با قاشق بگیرید تا شربت شفاف شود. مخلوط گلاب و نبات باید به قدری بجوشد که میزان آن نصف شود.
زعفران ساییده شده را با مقداری گلاب حل کنید و به شربت نبات و گلاب اضافه کنید. سپس شربت آماده شده ی جلاب را با آب سرد مخلوط کنید و یا با عرقیجات مورد علاقه و یا تخم ریحان بنوشید.
معرب گلاب است.
ستور فروش. برده فروش
گلاب.
جلب کننده.
جُ لابْ و همچنین جُلْ لابْ
جَلْ لابْ
💡 زان دل که در او جاه بود ناید تسلیم زان نی که ازو نیشه کنی ناید جلاب
💡 دهان خشک و دل خستهام لیکن از کس تمنای جلاب و مرهم ندارم
💡 مائده سالار صبح نزل سحرگه فکند از پی جلاب خاص ریخت ز ژاله گلاب
💡 همه دم ذکر لبت ورد زبانست مرا هیچ جلاب جز اینم بدهان نیست لذیذ
💡 نخستین ز جلاب نوشین سرشت زمین گشت چون حوضهای بهشت
💡 ای در دهن تنگت جلاب شکر پنهان در سنبل شبرنگت برگ گل تر پنهان
💡 جلاب خرد باشد هر گه که تو در مجلس از شرم برآمیزی شکر به گلاب اندر