رامین

رامین نام دهی است که در دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان قرار دارد و در فاصله 12 هزارگزی جنوب شرقی زنجان، در کنار راه مالرو قیدار واقع شده است. این منطقه دارای هوای کوهستانی و سردسیر بوده و جمعیت آن 755 نفر است. منابع آبی این ده از چشمه‌ها و در فصل بهار از رودخانه محلی تأمین می‌شود. محصولات اصلی آن شامل غلات، انگور و بنشن است و شغل مردم عمدتاً کشاورزی و دامداری بوده و صنایع دستی آن شامل قالیچه و گلیم بافی می‌باشد. این ده دارای راه مالرو است و در فصل تابستان امکان تردد با خودرو نیز وجود دارد. دهی است در بخش شهریار شهرستان تهران که در فاصله 9000 گزی جنوب علیشاه عوض واقع شده است. این ده در ناحیه‌ای جلگه‌ای قرار دارد و هوای آن معتدل است. جمعیت آن 274 نفر بوده و محصولات عمده‌اش شامل غلات، انگور و میوه است. آب این ده از طریق قنات تأمین می‌شود و دارای راه مالرو است. همچنین در فصل تابستان امکان تردد با خودرو از طریق آردان نیز وجود دارد. همچنین شهری است در ناحیه کرمان، واقع در میان سیرگان و بم. این منطقه دارای آب و هوای سرد و مناسب، سرسبز و پربار است و منابع آبی فراوانی دارد. به علاوه به نام عاشق ویسه نیز شناخته می‌شود. در آثار مختلف، از جمله غیاث اللغات و آنندراج، به عنوان عاشق ویس معرفی شده است. ناظم الاطباء نیز به همین موضوع اشاره کرده و داستان عشق ویس و رامین را مشهور می‌داند. این نام، همان رام عاشق ویس است که به عنوان خالق چنگ نیز شناخته می‌شود. سامانی در این باره می‌گوید که این نام از رام به معنای طرب و ین تشکیل شده و به معنای طربناک است. داستان عشق ویس و رامین توسط فخرالدین اسعد گرگانی. در سال 446 یا پس از آن، از زبان پهلوی به نظم پارسی درآمده است. خلاصه این داستان به این صورت است که رامین، جوانی زیبارو و خوش‌اندام است که به لذت و زیبایی علاقه‌مند است. او چنگ را به خوبی می‌نوازد و سرودهای دلنشینی می‌خواند و به عقیده فخرالدین گرگانی، او خالق چنگ نیز بوده است.

لغت نامه دهخدا

طبع عاشق پیشه اوست که با یک نگاه دلبسته و مفتون ویس میگرددو برای رسیدن بوصال فارغ از خیال ننگ و نام تا نقشه قتل برادر پیش میرود و در هجر یار قرار و آرام از کف میدهد و شکوه هجران آغاز می نهد. ویس نیز دختری است از شاهزادگان که بر سنت باستانی ایران نامزد برادر خود ( ویرو ) است اما موبد پیری که قاتل پدر اوست برسرزمین آنان لشکر میکشد و ویس را که دختری زیبا و نورسیده است از مادر و برادر خود جدا میسازد و بزور وعنف بعنوان همسری بسوی کاخ خود می آورد. اینجاست که دایه ویس پا در میان میگذارد و طلسم و جادو بر آن دو بکار می بندد و از این راه او را از شوهر پیر و قاتل پدرش بیش از پیش بیزار میسازد و تجمل زندگی و فرمانروایی شوهر سالخورده را در نظر او ناچیز مینماید تادختر دل بعشق رامین بندد. ویس که دختری عفیف و پاکدامان و کمروست ابتدا از این پیشنهاد دایه بشدت خشمگین میشود و زبان طعن و سرزنش میگشاید و تندی میکند، از طرفی دیگر می ترسد به ننگ جاوید آلوده شود و از بهشت، که آخرین نقطه امید اوست نیز محروم ماند، از سوی دیگر می اندیشد از کجا که رامین بدو وفادار بماند؟ واز اینهمه سوز و گداز جز کام دل راندن قصدی داشته باشد؟ و میترسد که عشق رامین فقط جنبه کامجویی یا دشمنی و بدخواهی داشته باشد؛ اما دایه که در کار خود سخت استاد و مصر است از طرفی زیبایی و جوانی رامین رادر نظرش می آورد و از سوی دیگر زشتی عمل را در چشم وی بسیار ناچیز و بی اهمیت جلوه گر میسازد سرانجام افسون دایه در ویس کارگر میافتد و او دل بعشق رامین میبندد و در ضمن میخواهد انتقام پدر از شوهر پیر بگیرد. و وقتی که شوهر سالخورده برای نخستین بار از این ماجرای غم انگیز آگاهی مییابد او را سرزنش میکند. و آنگاه که شوهر نیمه شب او را درخوابگاه رامین می یابد می گوید که از ستمهای شوهر با یزدان راز و نیاز میکردم ! وشوهر نیز ناچار این عشوه را از وی میخرد! و دروغش را راست می پندارد! ولی کار بجایی میرسد که موبد بر طبق سنت قدیم دست بآزمایش ایزدی «ور» میزند و آتش ایزدی روشن میکنند که ویس از آن بگذرد تا اگر گناهکار است طعمه زبانه آتش گردد واگر بیگناهست خرمن آتش بر وی مانند آتش ابراهیم باشد، ولی ویس و رامین چون از بام کوشک شعله آتش را میبینند فرار را بر قرار ترجیح میدهند واز این داوری ایزدی سر باز میزنند و به ری میگریزند. سرانجام یک شب ویس که از کنار شوهر نهانی بخوابگاه رامین میرود و تا صبح در کنار وی میخسبد چون شوهر آگاه میشود و رسوایی راه میاندازد؛ ویس بدو قول میدهد که دیگر از این رسوایی دست بردارد! ولی باز دروغ میگوید و بفرمان عشق پا فراتر مینهد و با رامین نقشه قتل موبد سالخورده را میکشد تا بفراغت از یکدیگر کام گیرند ولی روزگار بزحمت آندو راضی نمیشود و موبد کهنسال بدون جنگ و خونریزی درمیگذرد و دست رامین بخون موبد آغشته نمی گردد. ( از مزدیسنا صص 443 - 446 ) ( مقدمه ویس و رامین چ محجوب صص 75 - 82 ). بیشتر شاعران نام دو دلداده را در ادبیات ایران آورده اند وبرخی از کسان هم خواندن این داستان را برای دختران ناروا شمرده اند:

فرهنگ فارسی

حماسه معروف هندوان و آن منظومه ایست مطول بزبان سنسکریت مشتمل بر ۴۸٠٠٠ بیت در سرگذشتها و وقایع و جنگهای رام وزن او سیته اثر طبع یکی از شاعران قدیم هند موسوم به والمیکی (ه.م. ) این حماسه به (( رام و راماین ) ) نیز شهرت دارد. در مقدمه شاهنامه ابومنصوری اسم این کتاب (( رام و رامین ) ) آمده.
شهریست میان سیرگان و بم.

فرهنگ اسم ها

اسم: رامین (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: rāmin) (فارسی: رامين) (انگلیسی: ramin) 
معنی: نام عاشق ویس در منظومه ویس و رامین نوشته فخرالدین اسعد گرگانی، ( = رام، رامتین )، ( اََعلام ) نام عاشق ویسه، [این کلمه در بعضی منابع مرکب از «رام»به معنی طرب و «ین»است به معنی طربناک است]، رام، عاشق ویس در منظومه ویس و رامین
 

جملاتی از کلمه رامین

ز لشکرگه به راه افتاد رامین ندیدش هیچ کس جز ماه و پروین
چنان چون ویس و رامین را برآمد درخت رنج را شادی بر آمد
که چندین بار با من کرد رامین دلم را سیر کرد از جان شیرین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم