دخیل

در زبان فارسی، واژه دخیل به معنای مشارکت‌کننده یا چیزی که به‌نوعی در یک فرآیند یا موضوع شامل شده است، به‌کار می‌رود. این اصطلاح بیشتر در متون فقهی و حقوقی دیده می‌شود و در ادبیات نیز کاربرد دارد. در واقع، دخیل به افرادی اشاره دارد که در یک مسئله یا تصمیم‌گیری نقش دارند و می‌توانند تأثیرگذار باشند. به همین خاطر، این کلمه در مباحثی که به تعامل و همکاری میان افراد یا نهادها مربوط می‌شود، اهمیت ویژه‌ای دارد. در نتیجه، فهم صحیح از این واژه می‌تواند به درک بهتر مفاهیم حقوقی و اجتماعی کمک کند و نشان‌دهنده‌ی اهمیت مشارکت در امور مختلف است.

لغت نامه دهخدا

دخیل. [ دَ ] ( ع ص، اِ ) حائل. حرف متحرک که میان تأسیس و روی افتد. ( المعجم ). حرفی که میان حرف روی و الف تأسیس بود. ( منتهی الارب ). در علم قافیه حروف متحرکی که میان الف تأسیس و روی درآید مانند «ق » در واژه «عاقل ». رعایت همسانی حرف دخیل در قوافی واجب نیست. ( از دایرة المعارف فارسی ). دخیل در لغت درآینده است و چون این حرف میان تأسیس و روی درآمده است به این اسم موسوم گردیده و جمعی که تکرار تأسیس در قوافی مثل روی لازم شناسند دخیل را حایل نام کنند که حایل است میان دو حرف واجب الاتیان والتکرار. ( تذکره مرآةالخیال ص 109 )

فرهنگ معین

(دَ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - بیگانه ای که وارد قومی شود وبه آنان مُنتسب شود.۲ - کلمه ای که از یک زبان وارد زبان دیگری شود. ۳ - پناهنده.

فرهنگ عمید

۱. داخل شده.
۲. بیگانه ای که میان قومی داخل شود و به آنان انتساب پیدا کند.
۳. کلمه ای که از زبانی داخل زبان دیگر شود.
۴. کسی که در کارهای شخص دیگر مداخله داشته باشد.
۵. (ادبی ) در قافیه، حرف متحرکی که میان الف تٲسیس و حرف روی باشد، مثل واو در کلمۀ باور و قاف در کلمۀ عاقل. &delta، تکرار دخیل در شعر فارسی واجب نیست مثلاً عاقل و جاهل را با هم می توان قافیه کرد اما اگر دخیل را تکرار کنند پسندیده تر است مانند قافیۀ عاقل با ناقل.
* دخیل بستن: (مصدر لازم ) بستن بندی به ضریح یکی از امامان هنگام دخیل شدن و مراد خواستن.
* دخیل شدن: (مصدر لازم )
۱. پناهنده شدن، پناه بردن، پناه بردن به کسی.
۲. ملتجی شدن بر مزار یکی از امامان.

فرهنگ فارسی

داخل شده، بیگانهای میان قومی داخل شدن
( صفت ) ۱ - داخل شده ۲ - بیگانه ای که وارد قومی شود و بدان انتساب یابد. ۳ - پناهنده. ۴ - آنکه در کارهای دیگران دخالت کند. ۵ - کلمه ای که از یک زبان وارد زبان دیگری شود کلمه مستعار. یا دخیل بودن. ۱ - دخالت کردن داخل شدن. ۲ - پناه بردن ملتجی گشتن. ۶ - حرف متحرکی که میان (الف ) (تاسیس ) و ( روی ) فاصله شده باشد مثلا در کلمات مایل شامل حاصل حروف ( ی م ص ) حرفهای دخیلند.
حائل

دانشنامه عمومی

دخیل ( به فرانسوی: Dikhil ) ( به عربی: دخیل ) شهرکی در منطقهٔ دخیل واقع در کشور جیبوتی است که در سال ۲۰۰۵ میلادی دارای ۱۲۰٫۴۳ نفر جمعیت بود.

جملاتی از کلمه دخیل

مرا چه سود پشیمان شدن که اول روز دخیل بودم و آن روسبی زنان طرار
نعل شبرنگ تو موبند عروسان بهشت گر دخیلت تتق پرده نشینان سهاست