دائر

دائر به معنای گردیدن و دور زدن است و در زبان فارسی به مفاهیم مختلفی اشاره دارد. این واژه می‌تواند به معنای دایره یا محیطی باشد که در آن اشیاء یا افراد در حرکتی دورانی قرار می‌گیرند. به عنوان مثال، در طبیعت می‌توان به حرکت سیارات در مدارهای دائر اشاره کرد که نشان‌دهنده نظم و قانونمندی خاصی در کیهان است. در زندگی روزمره نیز، به معنای دوری یا چرخش در فعالیت‌ها و روابط اجتماعی قابل مشاهده است. در فرهنگ ایرانی، دائر می‌تواند به معنای پایداری و ثبات در یک موضوع یا ایده نیز تعبیر شود. به طور کلی، این واژه در متون مختلف ادبی و علمی به کار می‌رود و بار معنایی عمیقی دارد. در نهایت، دائر به عنوان یک مفهوم، می‌تواند به ما یادآوری کند که در زندگی، همواره باید به دوری از افراط و تفریط توجه کنیم و در مسیر درست و متوازن حرکت کنیم.

لغت نامه دهخدا

دائر. [ءِ ] ( ع ص ) گِردگَرد. گردنده. گردان. گردش کننده. ( آنندراج ). || صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: نزد اهل هیئت قوسی از مدار روزانه ستاره را نامندکه در میان مرکز ستاره و دائره افق قرار دارد و عبدالعلی بیرجندی در هیئت فارسی گفته است: و از مدار یومی کوکب آنچه میان مرکز کواکب و افق واقع شود آن رادائر گویند - انتهی. و آن بر دو قسم است: دائر شبانه و دائر روزانه و هر یک نیز بر دو بخش است: دائر گذشته و دائر باقی که دایر آینده نیز گویند. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تفصیل آن شود. || مقابل بایر: زمینی دائر؛ زیر کشت که در آن کشت شود. مقابل زمین بایر، ناکشته. و نیز رجوع به دایر شود.

فرهنگ عمید

=دایر

فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) ۱ - گردنده دور افتاده. ۲ - آباد معمور مقابل بایر. ۳ - رایج متداول معمول. ۴ - گردان چرخنده ( کارش دایر شد ) ( مدرسه دایر است ). ۵ - متعلق و وابسته.
گرد گرد. گردنده

جملاتی از کلمه دائر

آن کو مدار دائرۀ عدل و داد بود شد در زمانه نقطۀ پرگار سلسله
تا که آفاق جهان گذران پیماید آفتاب فلک دائر دوران پیمای
دو زلف بر دو بناگوش و تارک زنخش ز مشگ دائره ماره است بر اقطاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم