سرین در معنای نشیمنگاه، متکا یا بالش و سر نیز معنی شده است. یکی از اسیدهای آمینه و نام یکی از ماهیچه های بدن نیز به کار برده شده است.
- گاو است و شیر در ره تو باش تا رسد زخم سروت بر سر و چنگال برسرین
- تار کتان به جای میان بسته بر کمر تل سمن به جای سرین هشته در ازار
- شگفتم بسی زان سرین شد که گوئی همی در قعود آورد از قیامش
بتی لوح سرین از لخت سنگش شده موی کمر از راه تنگش
مشخصه اختلالات این مرض، قرار گرفتن پنجههای دست بروی یک دیگر، سوء شکل اولنر، قبض پنچههای دستها و پاها همرا با دیگر مفاصل میباشد. مفاصلی چون زانو و سرین و شانه.
جان نقش رخ تو بر نگین دارد دل داغ غم تو بر سرین دارد
* با بیگجه خانی - عروسی نسرین شجریان - ۱۷ فروردین ۶۵
گیسویش از قفا غلطیده تا سرین آن صدهزار مو این یکهزار من
باغی مگر که معدن نسرین و سوسنی چرخی مگر که جایگه ماه و اختری