سرمه در زبان فارسی به مادهای گفته میشود که معمولاً از سنگ سرمه (مادهای طبیعی و معدنی) یا مواد دیگر تهیه میشود و برای کشیدن دور چشم به کار میرود. این ماده سیاهرنگ باعث زیبایی چشمها شده و در بسیاری از فرهنگها برای محافظت از چشمها در برابر آفتاب و گردوغبار نیز استفاده میشود. کشیدن آن در چشمها علاوه بر جنبه زیبایی، خواص درمانی نیز دارد و به عنوان یک سنت دیرینه در کشورهای مختلف به ویژه در ایران، هند و خاورمیانه رایج است.
به عنوان اسم دخترانه
«سرمه» علاوه بر ماده آرایشی، یک اسم دخترانه نیز هست که به خاطر لطافت و زیبایی معنایی که دارد، در بین خانوادهها محبوب است. این نام نمادی از زیبایی چشمها و جذابیت در نگاه اول است و میتواند نشاندهنده نرمی، دلنشینی و درخشندگی شخصیت فرد باشد. استفاده از این نام، یادآور زیبایی طبیعی و ظرافتی است که مانند سرمه چشمها را میدرخشد. این اسم در فرهنگ ایرانی بار معنایی مثبت و دلنشینی دارد و معمولاً برای دخترانی که والدینشان خواهان نامی زیبا و خاص هستند انتخاب میشود.
سرمه. [ س ُ م َ / م ِ ] ( اِ ) معروف است و آن چیزی است که در چشم کشند. ( برهان ). به عربی اثمد خوانند و به کحل مشهور است.و آن سنگی است صفایحی و براق که بسایند و سوده آن را در چشم کشند و بهترین آن سرمه صفاهانی است که ازکهپایه به هم رسد. ( آنندراج ). اثمد. ( ذخیره خوارزمشاهی ) ( تحفه حکیم مؤمن ). کحل. ( دهار ):
همچنان سرمه که دخت خوبروی
هم بسان گرد بردارد از اوی.رودکی.و اندر کوههای وی [ طوس ] معدن پیروزه است و معدن مس است و سرب و سرمه و شبه و دیگ سنگین. ( حدود العالم ).
شرطم نه آنکه تیر و کمان خواهد
شرط آنکه سرمه خواهد با غازه.بوالحر.تا زر نباشد بقدر سرمه
تا لاد نباشد بشبه لادن.فرخی.دو چشم ترا دیدنم سرمه بود
کنون از چه گشته ست آن سرمه دود.اسدی.از سایش سرمه بسود هاون
گرچه تو ندیدیش دید دانا.ناصرخسرو.چرخ همی خرد بخواهدت کوفت
خردتر از سرمه گر از آهنی.ناصرخسرو.شب تاریک سرمه بود مگر
که از او چشم زهره شد روشن.مسعودسعد.سرمه چشم دیده دولت
روز پیکار تو غبار تو باد.مسعودسعد.دست حسد سرمه بیدادی در چشم وی کشید. ( کلیله و دمنه ).
ای اصل ترا بر همه احرار تقدم
خاک قدمت سرمه بینایی مردم.سوزنی.کی دانستم کاهل صفاهان کورند
با اینهمه سرمه کز صفاهان خیزد.مجیرالدین بیلقانی.سرمه خاقانی است خاک سر کوی تو
افسر خاقان چین نعل سمند تو باد.خاقانی.سرمه دیده ز خاک در احمد سازند
تا لقای ملک العرش تعالی بینند.خاقانی.گر از درگاه او گردی رسیدی
بجای سرمه در چشمش کشیدی.نظامی.تنگ دل از خنده ترکان شکر
سرمه بر از چشم غزالان نظر.نظامی.از درش گردی که آرد باد صبح
سرمه چشم جهان بین من است.عطار.نه وسمه ست آن به دلبندی خضیب است
نه سرمه ست آن به جادویی کحیل است.سعدی.بکن سرمه غفلت از چشم پاک
که فردا شوی سرمه در زیر خاک.سعدی.چشمی که دلی برد به تاراج
دانی که به سرمه نیست محتاج.
(سُ مَ یا مِ ) (اِ. ) گرد نرم شدة سولفور آهن یا نقره که برای سیاه کردن مژه ها و پلک ها به کار می رود.، ~ به چشم کور کشیدن کنایه از: کار بیهوده کردن.
گردی سیاه رنگ که از سولفور آهن یا سولفور سرب به دست می آید و برای سیاه کردن مژه ها و پلک ها به کار می رود، خاکۀ سرب.
خاکه سرب، گردی سیاه رنگ که اسولفور آهن یاسرب، وبرای سیاه کردن مژه هاوپلکهابکارمیرود
( اسم ) گرد نرم شده سولفور آهن یا نقره که در قدیم جهت سیاه کردن مژه ها و پلکها به کار میرفته است کحل. توضیح: شلمیر در کتاب خود کلمه فوق الذکر را مرادف با سولفور آنتیموان نیز ذکر کرده که جهت ساختن فشفشه های آتش بازی به کار میرود. یا ترکیبات اسمی: یا سرمه خاک بین. سرمه ای از آن خسرو پرویز که نور چشم را زیاد میکرد. یا سرمه گیتی. شب تاریک. یا میل سرمه. میلی که بدان سرمه در چشم کشند. یا ترکیب فعلی: سرمه از چشم دزدیدن. در دزدی بسیار ماهر بودن.
نام قریه ایست سرمه خیز از بلاد فارس
اسم: سرمه (دختر) (فارسی) (تلفظ: sorme) (فارسی: سرمه) (انگلیسی: sorme)
معنی: گردی سیاه رنگ برای آرایش چشم، مخلوطی از کانه های آنتیموان که سیاه رنگ است و از آن برای آرایش پلک چشم و مژه ها استفاده می شود، [سرمه های امروزی مخلوطی از آهن و سرب و بعضی مواد دیگر است یا از سوزاندن دانه های روغنی به دست می آورند]، ( در قدیم ) ( به مجاز ) سیاهی، تاریکی، ماده ای سیاه رنگ که برای آرایش مژه ها و پلک چشم به کار می رود
سرمه (فیلم ۱۹۶۵). سرمه ( به هندی: Kaajal ) فیلمی محصول سال ۱۹۶۵ و به کارگردانی رام ماهشواری است. در این فیلم بازیگرانی همچون مینا کوماری، درمندرا، راج کومار، پادمینی، هلن ایفای نقش کرده اند.
سُرمه
(به عربی: کُحْل) ماده ای مورد استفاده برای زیبایی و قوت چشم در قدیم و یکی از هفت قلم آرایش زنانه تا چند دهۀ قبل. کشیدنِ سرمه بر ابرو و مژگان پیشینه ای طولانی دارد. گویا کوروش هخامنشی برای زیباتر شدن اشخاص قانون سرمه کشیدن را صادر کرد. پیشینیان می پنداشتند که سرمه قوت چشم را افزون می کند. آورده اند که خسرو پرویز را سرمه ای بوده که چون بر چشم می زده تا یک گز عمق زمین را می دیده است. مردمان را به آیین و خرافه در بابِ گاه و مکان سرمه کشیدن عقایدی است، چنان که بر آن بودند وقتِ سرمه کشیدن آسمان می بایست صاف باشد. انواع سرمه عبارت اند از ترمه؛ دنبه؛ قلم گاو؛ بادام؛ هدهد؛ هفت جواهر و سنگ. هر یک از این انواع را مزیت هایی است. سرمۀ اصل ترکیبی شیمیایی بر پایۀ سولفید آنتیموان است.
[ویکی فقه] سرمه مادهای است که از سنگ سرمه ساییده می شود و جهت زینت و تقویت چشم به پلکها و مژه ها کشیده می شود.
ماده ای است که جهت زینت و تقویت چشم از آن استفاده می شود.
← تبیین معنای سرمه
از سرمه به مناسبت در بابهایی نظیر طهارت، صوم، حج و نکاح سخن گفتهاند.
← احکام سرمه
۱. ↑ لغت نامه دهخدا واژههای «سرمه»، «اثمد»، «سنگ سرمه».۲. ↑ فرهنگ معین واژههای «سرمه»، «اثمد»، «سنگ سرمه».۳. ↑ فرهنگ بزرگ سخن واژههای «سرمه»، «اثمد»، «سنگ سرمه».۴. ↑ لسان العرب ج۱۱، ص۵۸۴.
از ایرانی میانه. احتمالا از نیا-هندو-اروپایی *ḱel- (“to cover, conceal”).
گرد نرم شدة سولفور آهن یا نقره که برای سیاه کردن مژهها و پلکها به کار میرود.؛ ~ به چشم کور کشیدن کنایه از: کار بیهوده کردن.
💡 کسی به صید نگاهت چه سحر پردازد که عکس موج خط سرمه رشتهٔ رم اوست
💡 روی او نور هم از روی تو یافت چشم تو سرمه به چشم تو کشید
💡 باشگاه نساجی در طی تاریخش بیش از چهار نشانواره مختلف داشته است که با توجه به قرمز یا سرمهای رنگ بودن لباس کارکنان کارخانه نساجی مازندران در بیشتر نشانوارههای رسمی تیم از رنگ قرمز و سرمهای استفاده شده است اما برای خاص بودن آن، در سال ۱۳۹۲ نشانواره این باشگاه تغییر کرد، بدین ترتیب نشانواره باشگاه با اضافهشدن تصویر ببر مازندران تغییر یافت.
💡 از نظر تاریخی، پودر حاصل از آنتیموان خرد شده (سرمه) با استفاده از میله فلزی و چاشنی بر روی چشم زده میشود، که قدیمیها تصور میکردند در بهبود عفونت چشم کمک میکند. این عمل هنوز در یمن و سایر کشورهای مسلمان دیده میشود.
💡 سرمه کشید این جهان باز ز دیدار ما گشت جهان تازه روی چشم بدش دور باد
💡 تا به چشمم نور وحدت سرمه بینش کشید هر کف خاکی بود چون وادی ایمن مرا
💡 قرص مهر و ماه چون آرد به زیر پا و دست زان دو هاون سرمه کوبد بهر چشم روزگار