چاقی یک وضعیت پزشکی است که در آن بافت چربی بیش از حد طبیعی در بدن فرد تجمع مییابد. این انباشتگی میتواند به کاهش شاخصهای سلامتی منجر شود، از جمله کاهش میانگین طول عمر و افت کیفیت زندگی. رایجترین روش برای ارزیابی چاقی، استفاده از شاخص توده بدن (BMI) است. این شاخص با تقسیم وزن فرد به کیلوگرم بر مربع قد او به متر محاسبه میشود. طبق تعریف، اگر شاخص توده بدن از ۳۰ (kg/m²) بیشتر باشد، فرد به عنوان چاق شناخته میشود. در کودکان نیز از صدکها برای ارزیابی استفاده میشود. دلایل متعددی برای بروز آن مطرح شده است، اما مهمترین عامل مؤثر، تمایل بدن به ذخیره انرژی به صورت چربی است که این ویژگی به صورت تکاملی به انسان امروزی منتقل شده است. هزاران سال پیش، اجداد ما به دلیل الگوی تغذیهای که شامل دورههای پرخوری و انتظار طولانی برای یافتن غذا بود، توانایی ذخیره انرژی به شکل بافت چربی اضافی را کسب کردند. بیشتر افرادی که دچار اضافه وزن هستند، نوع موضعی و شکمی دارند و در زنان و به ویژه مردان، چاقی شکمی و اضافه وزن به طور قابل توجهی افزایش یافته است.
چاق
لغت نامه دهخدا
- دماغ کسی چاق بودن؛ در تداول عامه کنایه از درآمد کافی داشتن. دولتمند و صاحب ثروت بودن. از داشتن ثروت یا بسبب دیگر تردماغ و خوشحال و بانشاط بودن، چنانکه گویند: دماغش چاق است:
ز بوی خامه نرگس دماغ من چاق است
شکفتن دل من هم چو گل به اوراق است.ملاطغرا ( از آنندراج ).و به معانی بالا با فعل شدن نیز مصطلح است و گویند: دماغش چاق شد؛ تازگی ها دماغش چاق شده و غیره:
شود ز حاصل خود هر کسی دماغش چاق
که هست شربت خشخاش باغبان زنجیر.( از آنندراج ).- دماغ چاقی کردن؛ در اصطلاح عامه بمعنی احوالپرسی کردن است.
- زیر چاق بودن یا زیر چاق نبودن؛ در اصطلاح عوام بمعنی ماهر بودن و مسلط بودن یا نبودن و متمایل بودن یا تمایل نداشتن به انجام کاری یا امری است. و رجوع به فربه و تندرست شود.
|| تر و تازه. ( آنندراج ). ( فرهنگ نظام ). تازه. ( غیاث ). || قوی. ( غیاث ). توانا. ( ناظم الاطباء ). || نغز، در ترکی. ( فرهنگ نظام ). || چست. ( غیاث ). || خوش. ( ناظم الاطباء ). || اندک، در ترکی. ( فرهنگ نظام ). || ( اِ )بمعنی زمان هم هست، چنانکه گویند در چاق آدم یعنی در زمان آدم و بعضی گویند به این معنی ترکی است. ( برهان ) ( آنندراج ). در ترکی بمعنی وقت. ( فرهنگ نظام ). هنگام و وقت، مأخوذ از ترکی. ( ناظم الاطباء ). || آواز رحم، در ترکی. ( فرهنگ نظام ). || امر به گزیدن و نیش زدن و چغلی کردن است؛ در ترکی. ( فرهنگ نظام ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [عامیانه] تندرست.
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) صحت سلامت. ۲- زمان در چاق آدم ( در زمان آدم ). ۲- ( صفت ) فربه سمین. ۴- تنومند. ۵- تندرست سالم یا دماغش چاق است. ۱- سالم و تندرست است. ۲- کار و بارش خوبست. یا چاق و چله. چاق و فربه.
دانشنامه عمومی
ویدئوی «چاق» در مراسم سال ۱۹۸۸ جوایز گرمی برندهٔ جایزهٔ گرمی «بهترین موزیک ویدئوی مفهومی» شده است. این ویدئو در همان ایستگاه مترویی فیلم برداری شده که ویدئوی «بَد» در آن جا ساخته شده بود.
در سال ۲۰۱۹ و پس از طرح ادعاهای عمومی بیشتر در مورد سوءاستفاده جنسی مایکل جکسون از کودکان، یانکوویچ اعلام کرد که موقتاً پارودی هایش از آثار جکسون را اجرا نخواهد کرد.
ویکی واژه
grasso
فربه.
تنومند.
تندرست، سالم.
صحت، سلامت.؛دماغش ~ است الف - سالم و تندرست
ب - کار و بارش خوب
~ُ چله چاق و فربه.
جمله سازی با چاق
بیابان همه خیل قفچاق دید در او لعبتان سمنساق دید
تیغ ابروی و نافه گیسویت دشت قبچاق و رسته ی چین است
هین بگردان از شمال ای جان عنان دشت قبچاقست خیل ترکمان