ناگهان

معنای اصلی و رایج ناگهان به وقوع چیزی اشاره دارد که به طور کاملاً غیرمنتظره و بدون هرگونه آمادگی قبلی رخ می‌دهد. این واژه بیانگر حالتی است که در آن فرد یا جمعی هیچ نشانه‌ای از وقوع رویداد نداشته و آن حادثه به طور ناگهانی پدیدار می‌شود. به عنوان مثال، وقتی می‌گوییم ناگهان باران شروع شد، یعنی آسمان بدون هیچ هشدار یا پیش‌بینی قبلی شروع به باریدن کرده است.

همچنین این واژه می‌تواند به تغییر سریع و فوری در یک وضعیت یا شرایط اشاره کند. این تغییر ممکن است در احساسات، وضعیت جوی، رفتار افراد یا شرایط محیطی رخ دهد و به سرعت و بدون مرحله گذار اتفاق بیفتد. برای نمونه، در جمله ناگهان چهره‌اش تغییر کرد، منظور این است که تغییر حالت چهره فرد به صورت سریع و غیرمنتظره اتفاق افتاده است.

در متون ادبی، داستان‌ها و اشعار، این واژه به عنوان ابزاری برای ایجاد تعلیق، هیجان و تغییر یکباره در جریان روایت به کار می‌رود. نویسندگان و شاعران با استفاده از این کلمه می‌خواهند حس غیرمنتظره بودن رویداد را به خواننده منتقل کنند و فضای داستان را پر از تنش و پویایی نمایند.

لغت نامه دهخدا

ناگهان. [ گ َ ] ( ق مرکب ) ناگاه. ناگه. بغتةً. بی خبر. دفعةً. غفلةً. یکباره. غیرمترقب. نابیوسان:
ای دریغا که موردزار مرا
ناگهان بازخورد برف وغیش.کسائی.به کیخسرو از من نماند جهان
به سر بر فرودآیمش ناگهان.فردوسی.بر این بر نیامد بسی روزگار
که بیمار شد ناگهان شهریار.فردوسی.به کیخسرو آمد خبر ناگهان
که آمد سپاهی چو ابر دمان.فردوسی.که هر دم چرا گردی از من نهان
دگرباره پیدا شوی ناگهان.نظامی.فروشد ناگهان پایت به گنجی
ز دست افشاندیش بی پای رنجی.نظامی.ناگهان ناله ای شنید از دور
کآمد از زخم خورده ای رنجور.نظامی.از مددهای او به هر نفسی
دوستی ناگهان همی یابم.عطار.ناگهان بهلول را خشکی بخاست
رفت پیش شاه و از وی دنبه خواست.مولوی.چون قامتم کمان صفت از غم خمیده شد
چون تیر ناگهان ز کمانم بجست یار.سعدی.ناگهان بانگ در سرای افتاد
که فلان را محل وعده رسید.سعدی.که گردد ناگهان از دور پیدا
نگاهش جانب دیگر بعمدا.وحشی. || ناآگاهان. محرمانه. مخفیانه:
برفتند کارآگهان ناگهان
نهفته بجستند کار جهان.فردوسی.به کارآگهان گفت تا ناگهان
بگویند با سرفراز جهان.فردوسی.ز بیشه ببردم ترا ناگهان
گریزان از ایران و از خان و مان.فردوسی. || نادانسته. غفلةً. علی الغفلة. بسهو. ( یادداشت مؤلف ):
گر آمد ناگهان از من خطائی
مرا منمای داغ هر جفائی.( ویس و رامین ). || تصادفاً. مصادفةً:
کآن فلانی یافت گنجی ناگهان
من چو آن خواهم چرا جویم دکان.مولوی.به دشتی ناگهان افتاد راهش
که از هر گونه گل بود و گیاهش.وصال.- از ناگهان؛ غفلةً. ناگاه. از ناگه:
تا چو شد در آب نیلوفر نهان
او به زیر آب ماند از ناگهان.رودکی.به دام من آویزد از ناگهان
به خونها که او ریخت اندر جهان.فردوسی.دو مرد جوان دید کز ناگهان
رسیدند از ره برِ پهلوان.

فرهنگ معین

(گَ ) (ق. ) بی خبر، ناگاه.

فرهنگ عمید

۱. غفلتاً، بی خبر.
۲. بی وقت، سرزده، ناگاه.
* ازناگهان: [قدیمی] ناگاه، ناگهان، غفلتاً: برآساید از ما زمانی جهان / نباید که مرگ آید ازنا گهان (فردوسی: ۲/۲۵۴ ).

فرهنگ فارسی

بی وقت، بی خبر، سرزده، ناگاه
ناگاهان: ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها ای آتشی افروخته در بیشه اندیشها. ( دیوان کبیر۴:۱ )
دهیست از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد.

دانشنامه عمومی

ناگهان ( اسپانیایی: Tan de repente ) فیلمی در ژانر کمدی - درام است که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد.
مارسیا یک دختر چاق و بی عرضه است که در یک فروشگاه لباس فروشی کار می کند که مشتری زیادی ندارد. او اعتماد به نفس پایینی دارد و افراد زیادی تمایل دوستی با او را ندارند. تا اینکه یک روز زندگی خسته کننده ی او توسط دو غریبه کاملاً دگرگون میشود و...
ناگهان (فیلم ۱۹۹۸). ناگهان ( به هندی: Achanak ) فیلمی محصول سال ۱۹۹۸ و به کارگردانی ویجی گالانی است. در این فیلم بازیگرانی همچون گوویندا، مانیشا کویرالا، فرح، راهول روی، جانی لور، پارش راوال، شاهرخ خان، سانجی دات ایفای نقش کرده اند.

ویکی واژه

یکباره، بیخبر، ناگاه، غفلتاً، تصادفاً، اتفاقاً، ناگهانی. ناگهان ممکن است در زبان معیار باستان به سه جزء نا - گهَ - آن قابل تجزیه باشد، و حاکی از کسی یا کسانی بوده که بی‌دعوت حضور می‌یافتند.

جمله سازی با ناگهان

خبر داشت کان رفتن ناگهان کسی راست کاو را سر آید جهان
اگر خواهم آباد دارم جهان وگر نیز ویران کنم ناگهان
کاسهٔ سمش هزار کاسهٔ سر بشکند بانگ هیاهوی رزم بشنود ار ناگهان
اگر بدست کسی ناگهان فرو رفتی ز سوی دیگر ازو بهره یافتی دیدار
تاریخ وفات خواستم، آذر گفت: شد دار نعیم ناگهان دار نعیم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال اعداد فال اعداد