مریض به معنای فردی است که به نوعی بیماری یا اختلال جسمی یا روانی مبتلا است. این واژه به طور کلی به وضعیت نامطلوب سلامتی اشاره دارد. معادل انگلیسی مریض Patient / Sick میباشد.
به عنوان مثال مریضی ام اس یک اختلال عصبی است. مریضی پروانهای باعث آسیبپذیری پوست میشود. اچ آی وی سیستم ایمنی بدن را تضعیف میکند. و مرض گال باعث خارش شدید پوست میشود.

مریض
لغت نامه دهخدا
داروی دل نمی کنم کآنکه مریض عشق شد
هیچ دوا نیاورد باز به استقامتش.سعدی.مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه
دوای درد تغافل دو روز پرهیز است.( امثال و حکم دهخدا ).- مریض مشرف به موت؛ بیمار که در حال مردن باشد.
- قلب مریض؛ ناقص دین. ( از اقرب الموارد ).
- قول مریض؛ سخن که از نظر راوی سست باشد. ( از اقرب الموارد ). سخن سست و ضعیف. ( ناظم الاطباء ).
- || دانش ناقص. ( ناظم الاطباء ).
- امثال:
مریض پرخور طبیب نادان. ( امثال و حکم دهخدا ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( صفت ) بیمار ناخوش مقابل تندرست سالم: مریض طفل مزاج اند عاشقان ورنه علاج درد تغافل دو روزه پرهیز است. ( عالم آرا ) جمع: مرضی.
جملاتی از کلمه مریض
این کودکان به ندرت با همسالان خود بازی میکنند و فاقد مهارتهای اجتماعی لازم برای دوستیابی و تفریح هستند. آنها غالبا به رویاپردازی و توهماندیشی روی میآورند. برخی از آنها بدون دلیل از چیزهای خاص میترسند و همیشه از مریض بودن و آسیب دیدن گلایه دارند و در افسردگیهای عمیق فرو میروند.
نادر طالبزاده در نشستی با نام «نقد و بررسی عملکرد دستگاههای فرهنگی در فتنه ۸۸» با انتقاد از عملکرد دستگاههای فرهنگی کشور گفت: کاری که دستگاههای فرهنگی انجام دادند در حد این ویروس و مریضی و شایسته مقابله با فتنه نبود.
خودکشی او و همسرش شایعاتی را دامن زد. کستلر در آن هنگام کاملاً مریض بود اما سینتیا سالم بود. به همین جهت این فرضیه مطرح شد که ممکن است او همسرش را به خودکشی ترغیب کرده باشد.
آنا زایمان زودهنگام میکند که باعث مریضی او میگردد. در زمان مریضی او تصمیم میگیرد که دوباره با کارنین زندگی کند ولی بعد از تصمیمش منصرف شده و با ورونسکی به ایتالیا میروند. لوین و کیتی به روستا بازمیگردند و کیتی به مشا در نگهداری از همسر بیمارش نیکولای کمک میکند.