متحد به معنای یکی شدن است؛ به فرد یا چیزی اطلاق می‌شود که با دیگری پیوسته و به یک واحد تبدیل شده باشد. سازمان ملل متحد یک نهاد بین‌دولتی است که هدف آن حفظ امنیت بین‌المللی و صلح جهانی، تقویت روابط دوستانه میان کشورها و ایجاد همکاری و هماهنگی در فعالیت‌های ملت‌ها می‌باشد. این سازمان به عنوان بزرگ‌ترین، شناخته‌شده‌ترین و قدرتمندترین نهاد بین‌دولتی در سطح جهانی شناخته می‌شود. اعضای سازمان ملل تقریباً شامل تمامی کشورهای مستقل هستند که به رسمیت شناخته شده‌اند. تنها واتیکان که عضویت در این سازمان را نپذیرفته و تایوان جمهوری چین که عضویتش پس از ورود جمهوری خلق چین لغو شده، در این سازمان حضور ندارند. دفتر مرکزی سازمان ملل در نیویورک واقع شده و دفاتر رسمی دیگری نیز در ژنو، نایروبی، وین و لاهه وجود دارد.
متحد
لغت نامه دهخدا
پس بدین سبب آنچ پوست او رقیق بود و متحد بود پوست او به لب، لب او دو نیمه بود. ( قراضه طبیعیات ص 46 ).
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جان های مردان خداست.مولوی.باشد که طالب و مطلوب متحدباشند. ( اوصاف الاشراف ).
- متحدالزمان؛ یک زمان. ( فرهنگستان ایران ).
- متحدالشکل؛ هم شکل. همسان.
- متحدالمآل؛ بخشنامه. ( فرهنگستان ایران ).
- متحد شدن؛ پیوسته شدن، متفق شدن و یکی گشتن. ( ناظم الاطباء ): و فرونریزد تا به روزگار دراز آن رطوبت که با گل متحد شده است... ( قراضة طبیعیات ).
- متحد کردن؛ پیوسته و متصل کردن و متفق نمودن و یکی کردن. ( ناظم الاطباء ).
- متحد گردیدن؛ متحد شدن: و چون آتش بدو متحد و متداخل گردد بیاض ضوء او بر سرخی غالب گردد. ( قراضه طبیعیات ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] یگانه، دارای پیوند.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - یکی شونده بهم پیوسته: باشد که طالب و مطلوب متحد باشند. پس بدین سبب آنچ پوست او رقیق بود و متحد بود پوست او بلب لب او دو نیمه بود. ۲ - دوست رفیق: دولتهای متحد جمع: متحدین.
جملاتی از کلمه متحد
زان که بد اسلام در آن ک به‌جد یک جهت و متفق و متحد
متحد باشد چه مقصد ای فتی گر بود راه طلب از هم جدا
گر رمد چشمت ندارد در عدد عشق را با دوست بینی متحد
