خطاب

این واژه به معنای مخاطب قرار دادن فردی دیگر است و در مباحث قضاء و حقوقی اهمیت ویژه‌ای دارد. این مفهوم به ما این امکان را می‌دهد که در تعاملات اجتماعی و قانونی، طرف مقابل را شناسایی و با او ارتباط برقرار کنیم. در واقع، این واژه یکی از ابزارهای ارتباطی است که می‌تواند در موقعیت‌های مختلف به کار رود. در محاکم قضایی، خطاب به عنوان یک عنصر کلیدی در بیان اظهارات و دفاعیات طرفین دعوا شناخته می‌شود. این امر نه تنها به شفافیت و وضوح در بیان مطالب کمک می‌کند، بلکه روند دادرسی را نیز تسهیل می‌سازد. بر این اساس، هر فردی که در یک پرونده قضایی نقش دارد، باید به طور دقیق و صحیح به طرف مقابل خود خطاب کند تا از ابهام و سوء تفاهم جلوگیری شود. بنابراین، درک صحیح از مفهوم خطاب و نحوه استفاده از آن در قضاوت و مباحث حقوقی، می‌تواند تأثیر بسزایی بر نتیجه نهایی یک پرونده داشته باشد. به عبارت دیگر، توجه به این نکته که چگونه و به چه نحوی به دیگری خطاب می‌شود، می‌تواند به ایجاد یک فضای قانونی شفاف و عادلانه کمک کند. لذا، اهمیت آن در حقوق و قضاوت به‌گونه‌ای است که ما را به تفکر در مورد نحوه تعاملات انسانی و قانونی وامی‌دارد و به ما یادآوری می‌کند که ارتباطات صحیح و مؤثر می‌تواند به تحقق عدالت کمک شایانی نماید.

لغت نامه دهخدا

خطاب. [ خ ِ ] ( ع مص ) مصدر دیگر است برای مخاطبه. ( منتهی الارب ). رجوع به مخاطبه در این لغت نامه شود.
- حسن خطاب؛خوب مخاطبه کردن: تا حسن خطاب و رد جواب و سایر آداب خدمت ملوکش درآموختند. ( گلستان ).
- ضمیر خطاب؛ ضمیری که برای مخاطب بکار می رود. چون: تو، شما.
|| ( اِ ) سخن رویاروی. ( یادداشت بخط مؤلف ) ( ناظم الاطباء ). کلامی که مابین سامع و متکلم باشد. ( منتهی الارب ).
و هرچنداین دو بیت خطاب عاشقی است فرا معشوقی، خردمندان رابچشم عبرت در این باید نگریست تا حسن خطاب و رد جواب. ( تاریخ بیهقی ).
چون نپرسی ز اوستاد خویش تو
چونکه نگشایی برو نیکوخطاب.ناصرخسرو.خطیبان همه عاجز اندر خطابش 
هژبران همه روبه اندر غبارش.ناصرخسرو. || نام و لقب که در آن مدح باشد. ( منتهی الارب ). عنوان. سمت. ( یادداشت بخط مؤلف ): فیروزی بخشد رایت او را و گرامی دارد خطاب او را. ( تاریخ بیهقی ). و واجب چنان کردی بلکه از فرایض نبوده که من حق خطاب وی نگاه داشتمی. ( تاریخ بیهقی ). امیر محمود، وی را خواجه خواندی و خطاب او هم بر این جمله بود که نبشتی بدو. ( تاریخ بیهقی ). بخط خویش چیزی بنویس و خطاب شیخی و معتمدی که دارد. ( تاریخ بیهقی ).
لوا و عهد و خطاب خلیفه بغداد
خدای عزوجل بر ملک خجسته کناد.مسعودسعدسلمان.وز حق نه آدم است و نه عیسی خطابشان.خاقانی.باد خطاب عیسوی با سگ درگهت چنین 
کافر دیر اعظمی فخر صلیب اکبری.خاقانی.- خطاب قرینه استثناست؛ ترکیبی است و در علم الالفاظ بکار می رود و غرض از آن آنست اگر حکمی روی موضوعی رفت با خطابی، این امر می رساند که درصورت خالی بودن موضوع از آن خطاب موضوع از تحت حکم خارج است، یعنی خطاب قرینه است برای استثنای سایر افراد بدون خطاب.
- خطاب کردن؛ عنوان دادن: 
فخر آل طغان یزک که فلک 
فلک الدولتش خطاب کند.خاقانی. || عتاب. سرزنش. بازخواست: 
نظم او و لفظ او و ذوق او و وزن او
هر خطابش هر عتابش هر مدیحش هر سخن.منوچهری.بر خطاها مگرخدای نکرد
با تو اندر خطاب خویش خطاب.ناصرخسرو.آنست خطای من که در خاطر
بنمود خطاب و خشم شه خوارم.مسعودسعدسلمان.

فرهنگ معین

(خَ طّ ) [ ع. ] (ص. ) بسیار خطاب کننده.
(خِ ) [ ع. ] (اِ. ) سخنی که رویاروی گفته شود.

فرهنگ عمید

۱. مخاطب قرار دادن کسی، با کسی رویاروی سخن گفتن.
۲. (اسم ) [قدیمی] عنوان، لقب.
۳. (اسم ) [قدیمی] حُکم.

فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) رویاروی سخن گفتن مخاطبه. ۲ - ( اسم ) سخنی که رویاروی گفته شود سخنی که بکس بگویند و پاسخ شنوند.
ابن یوسف بن الانبازی قرطبی متوفی به ۴۵٠ ه. ق. از نویسندگانست و اوراست کتاب توشیح مختصر شرح الزاهر عبدالرحمن بن اسحق.
( خط آب ) کنایه از نقش آب که ثبات و بقا ندارد.

فرهنگستان زبان و ادب

خط آب
{waterline} [حمل ونقل دریایی] امتداد نقاط تماس سطح آب با بدنۀ کشتی

دانشنامه عمومی

خطاب (بجنورد). خطاب روستایی در دهستان گرمخان بخش گرمخان شهرستان بجنورد استان خراسان شمالی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۷۳ نفر ( ۲۱خانوار ) بوده است.
خطاب (سوریه). خطاب ( به عربی: خطاب ) شهری در شمال غربی سوریه، از نظر اداری بخشی از استان حماه، شمال غربی حمات است که در نزدیکی رود عاصی واقع شده است. از مکان های نزدیک می توان به قمحانه در شرق، شیحه در جنوب شرقی، کفر الطون در جنوب غربی، المجدل در غرب، محرده و حلفایا در شمال غربی، و طیبه الامام در شمال شرقی اشاره کرد. خطاب در سرشماری سال ۲۰۰۴، ۱۰٬۸۳۰ نفر جمعیت داشته است. ساکنان آن عمدتاً مسلمان سنی مذهب هستند.
خطاب (شیروان). خطاب روستایی در دهستان زیارت بخش مرکزی شهرستان شیروان استان خراسان شمالی ایران است.
== جمعیت == جمعیت این روستا از سه طایفه کورد کرمانج شخمیرانلو شرکانلو و صفکانلو تشکیل شده و اکثر جمعیت روستا به شغل زراعت و دامپروری مشغول هستند گفتنی است مراتع بسیار زیادی برای چرائ دام وجود دارد، عده ای هم به صورت فصلی در زمان زراعت به روستا میایند. روستا دارای 900 هکتار زمین زراعی دیم می باشد. اولین ساکنان روستا از طایفه شخمیرانلو بوده اند که در قسمت شرقی روستا ساکنند. بزرگان روستا بیشتر از طایفه صفکانلو و تیره برات بیگ کیکانلو بوده اند که در زمان خود در نزد ایلخانی یارمحمدخان شادلو دارای احترام و نفوذ بود و اخرین انها عبدالعلی بیگ نجاتپور بوده است، بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۱۵۳ نفر ( ۵۰خانوار ) بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خطاب، مخاطب قرار دادن دیگری را گویند و از آن در باب قضاء سخن گفته اند.
در صورت سکوت دو طرف دعوا در محکمه، بر قاضی مستحب است آنان را با خطاب جمعی یا با این عنوان که مدعیِ از شما سخن بگوید، به سخن گفتن فراخواند و مکروه است خصوص یکی از آن دو را مخاطب قرار دهد؛ چون سبب نگرانی دیگری می شود. ظاهر کلام برخی حرمت آن است.

ویکی واژه

سخنی که رویاروی گفته شود.
بسیار خطاب کننده.

جمله سازی با خطاب

گوشی به دُر خوشاب من کرد حسّان عجم خطاب من کرد
پس آنگه خداوند این نُه قباب علیّ ولی لایق این خطاب