در فیزیک، به مقدار سیال یا انرژی که در یک واحد زمان از یک سطح عبور میکند، شار گفته میشود. این مفهوم یکی از اصول اساسی فیزیک به شمار میآید. واژه آبشار در زبان فارسی، به معنای ریختن آب، بهترین مثال برای پدیده شار است. اگر آب با سرعت ثابت در یک مجرا جریان داشته باشد و سطحی هموار در میان آن وجود داشته باشد، آب، یعنی حجم آبی که در یک ثانیه از آن سطح عبور میکند، به زاویه سطح نسبت به جهت جریان آب وابسته است. در صورتی که سطح با جهت جریان موازی باشد، میزان آن برابر با صفر خواهد بود. در شرایط کلی، زمانی که سرعت جریان متغیر و سطح غیرهموار باشد، محاسبه آن به کمک ریاضیات پیشرفته انجام میشود. به همین ترتیب، در هر میدان حاملی میتوان شار مربوط به آن میدان را تعریف کرد. مغناطیسی در علم الکترومغناطیس از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا اگر مغناطیسی که از سطح یک مدار الکتریکی عبور میکند، تغییر کند، جریانی القایی در آن مدار ایجاد میشود. مغناطیسی معمولاً با واحدهای وبر یا ماکسول اندازهگیری میشود. همچنین، پرتوباری از یک سطح نشاندهنده مقدار انرژی است که در واحد زمان از آن سطح عبور میکند.
شار
لغت نامه دهخدا
یکی زر بفتش دهد خسروی
یکی شارها بافدش هندوی.( گرشاسب نامه چ حبیب یغمائی ص 9 ).زربفت جامه گر دهدت رنگین
باور مکن که پشم بود شارش.( ناصرخسرو ).خاره در تف او چو نار سبک
شوره بر سنگ او چو شارتنک.سنائی ( از فرهنگ جهانگیری ). || شارک. شارو. نام جانوری است که مانند طوطی سخنگوی شود و در دیار هند بسیار باشد و آن را شارک و شارو نیز گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). نام جانوری است سیاه رنگ و مانند طوطی سخن گوید. ( برهان قاطع ). هزار دستان. ( آنندراج از اوبهی ). نام طایری که به هندی آن را مینا گویند. ( غیاث ). اسم سارا است. ( فهرست مخزن الادویه ). طرقه. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به شارک و شارو شود. || شغال. ( فرهنگ جهانگیری ). بمعنی شغال هم آمده است و آن جانوری باشد شبیه روباه. ( برهان قاطع ). شال، شغال را گویند و شار مبدل شال است. ( آنندراج ). لغتی در شغال. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ):
قمری که بگاه فرق نشناخت
از پهلوی شیر، سینه شار
در شعر بفرّ تو برآورد
از شعله نار،دانه نارعمادی شهریاری ( از فرهنگ جهانگیری ).
فرهنگ معین
(اِ. ) غل و غشی که در طلا و نقره و چیزهای دیگر کنند.
(اِ. ) بنا، عمارت باشکوه.
(اِ. ) = شاره: پارچه ای به غایت نازک و رنگین که بیشتر زنان از آن لباس می کردند و نیز جامة فانوس می ساختند.
فرهنگ عمید
۱. شهر.
۲. بنای بلند، عمارت عالی.
۳. راه فراخ، شاهراه.
= شاره۱
= ساری۱
عنوان عمومی پادشاهان غرجستان: «شار» غرجستان اگر یابد نسیم همتش / خاک آن بقعت کند چون زرّ مشت افشار شار (امیرمعزی: ۳۲۳ ).
فرهنگ فارسی
شاری. مفرد شراه و شراه فرقه ای از خوارج را نامند.
فرهنگ اسم ها
معنی: عنوان عمومی پادشاهان غرجستان ( ناحیه ای در عربستان کنونی )
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
• این تصویر سه حالت از عبور حجمی از آب از سمت چپ و از میان سطح s به سمت راست آن را نشان می دهد. تمام این حجم ها در واحد زمان ( برای مثال یک ثانیه ) از سطح s عبور می کنند. درحالت سوم، حجم آب عبوری از سطح s در یک ثانیه، بیشتر است. پس سرعت عبور آب در حالت سوم بیشتر است؛ بنابراین، شار عبوری از سطح s در حالت سوم بیشتر است. مطابق شکل، سه حجم از آب را در نظر بگیرید که در یک ثانیه ازسمت چپِ سطح مشخص شده در شکل با مساحت s به سمت راست آن منتقل می شود:
• تمامی این حجم ها در واحد زمان برابر ( برای مثال یک ثانیه ) از سطح s عبور می کنند. همانطوری که مشاهده می شود، درحالتِ سوم، حجم آب عبوری از سطح s در یک ثانیه، بیشتر است. پس سرعت عبور آب در حالت سوم بیشتر است؛ بنابراین، شار عبوری از سطح s در حالت سوم بیشتر است.
• اگر بخواهیم تعریف شار را به صورت یک فرمول دربیاوریم، یک حجم را در نظر می گیریم که حاصل ضرب یک سطح ( همان سطح s ) و یک ارتفاع است. سطح s، همان سطحی است که حجم کمیت مورد نظر ما از آن عبور می کند و ارتفاع ذکر شده، در ریاضیات، به چگالی سطحی شار معروف است. پس خواهیم داشت:
• {{{1}}}
• که در فرمول بالا:
• اما فرمول بالا فرمول کاملی نیست. در تعریف شار بیان شد که حجم کمیت عبوری ( مثلاً آب ) باید به صورت عمود برسطح از آن عبور کند و در غیر این صورت، هنگام عبور حجم مورد نظر از سطح، باید مؤلفهٔ عمودی بردار سطح در ارتفاع یا چگالی شار ضرب شود. به همین دلیل، چگالی شار و سطح به صورت دو بردار در نظر گرفته می شوند که با ضرب داخلی در هم ضرب می شوند؛ لذا تعریف نهایی شار عبوری از سطح به صورت زیر تکمیل می شود:
• شار: {{{1}}}
• که در آن S و D به ترتیب بردار سطح و بردار چگالی سطحی شار هستند که به صورت پر رنگ شده به نشانه بردار بودن نمایش داده شده اند.
• نکته: منظور از بردار سطح، برداری است که مانند همهٔ بردارها دارای اندازه و جهت است که اندازه آن برابر مساحت سطح و جهت آن، جهت عمود بر سطح است.
• شار همانطوری که بیان شد، یک حجم است که حاصل ضرب دو بردار می باشد و یک کمیت اسکالر است. از آن جایی که یک سطح ممکن است به صورت منحنی باشد و همچنین بردار چگالی شار ممکن است در تمام نقاط سطح مقدار ثابتی نداشته باشد و وابسته به دستگاه مختصات به صورت یک تابع تغییر کند، بهتر است سطحِ خود را در این حالت به تعداد زیادی قطعات بسیار کوچک تقسیم کنیم تا بتوانیم با تقریبی خوب، بردار چگالی شار را در هر قطعه ثابت فرض کنیم، سپس حاصل ضرب بردار چگالی شار در تمام قطعات را باهم جمع کنیم. هر قدر این قطعات کوچکتر باشند، میزان دقت نتیجه بدست آمده بیشتر است. اگر این قطعات بی نهایت کوچک شوند، به مفهوم انتگرال می رسیم که تعریف شار را به صورت زیر بهبود می بخشد:
• شار: {{{1}}}
شار (قزاقستان). شار ( به قزاقی: Charsk ) یک منطقهٔ مسکونی در قزاقستان است که در شهرستان جارما واقع شده است. شار ۸٬۱۵۶ نفر جمعیت دارد.
دانشنامه آزاد فارسی
در فیزیک، مقدار سیّال (مایع و گاز) یا انرژی که در واحد زمان از یک سطح می گذرد. شار از مفاهیم مهم فیزیک شمرده می شود. واژۀ آبشار در زبان فارسی به معنای فروریختن آب و امثال آن، محسوس ترین مثال از پدیدۀ شار است. اگر آب با سرعت ثابت در مجرایی جاری و سطح هموار در میان آب باشد، شار آب، یعنی حجم آبی که در یک ثانیه از آن سطح می گذرد، بستگی به زاویۀ سطح با سرعت جریان آب دارد. اگر سطح با سرعت موازی باشد، میزان شار صفر است. در حالت کلی، یعنی وقتی سرعت جریان متغیر و سطح غیرمستوی باشد، محاسبۀ شار به وسیلۀ ریاضیات عالی صورت می گیرد. به قیاس آنچه گفته شد، در هر میدان حاملی (مثلاً میدان نیرو یا میدان مغناطیسی) می توان شار حامل میدان را تعریف کرد. شار مغناطیسی در علم برقاطیس (الکترومانیتیک) اهمیت بسیار دارد؛ اگر شار مغناطیسی که از سطح محدود به یک مدار برق می گذرد، تغییر کند، یک جریان القایی برق در آن مدار برقرار می شود. شار مغناطیسی را با وبر یا ماکسول اندازه می گیرند. شار پرتوباری از یک سطح مقدار انرژیی است که در واحد زمان از آن سطح می گذرد؛ برای مثال شار تابشی، خورشید یا لامپ برق است که انرژی مانند جریان ثابت از آن ها روان می شود و می توان سرعت صدور انرژی، یعنی شار آن ها را اندازه گرفت. شار پرتوباری چراغ برق را با واحد وات اندازه می گیرند. همۀ شارهای تشعشعی خورشید برای انسان قابل دیدن نیستند. آن بخش از تشعشعات را که می توان دید، اصطلاحاً شارِ نوری می نامند، که واحد اندازه گیری آن لومن است.
ویکی واژه
بنا، عمارت باشکوه.
شهر.
کشور، مملکت: ایرانشار (ایرانشهر)
شاره: پارچهای به غایت نازک و رنگین که بیشتر زنان از آن لباس میکردند و نیز جامة فانوس میساختند.
جریان
شهر
جمله سازی با شار
اشارت کرد تا گلگون کشیدند ز مشکو رخت در بیرون کشیدند
از یمن رای روشن او همچو ماه و مهر نور مغاربی و فروغ مشارقی
میتوانستیش چو از جا جست کش نشانی به یک اشاره دست