ستاره

ستاره

ستاره یا اختر، یک جسم آسمانی درخشان و کروی است که از پلاسما تشکیل شده و با نیروی گرانش خود، ساختار خود را حفظ می‌کند. نزدیک‌ترین اختر به زمین، خورشید است و پس از آن، پروکسیما قنطورس قرار دارد. اختران قابل مشاهده در شب از زمین، به دلیل فاصله بسیار زیادشان، به صورت نقاطی ثابت و روشن به نظر می‌رسند. در طول تاریخ، گروه‌های اختری برجسته‌تر به نام صورت‌های فلکی و صورت‌واره‌ها دسته‌بندی شده و روشن‌ترین اختران نیز نام‌گذاری شده‌اند. اخترشناسان کاتالوگ‌هایی از ستارگان تهیه کرده‌اند که شامل اخترها شناخته شده و نام‌های استاندارد برای آن‌ها می‌باشد. بیشتر اخترهای جهان، به ویژه آن‌هایی که خارج از کهکشان راه شیری قرار دارند، با چشم غیرمسلح از زمین قابل مشاهده نیستند و حتی قوی‌ترین تلسکوپ‌ها نیز قادر به دیدن آن‌ها نیستند. یک اختر در بخشی از زندگی خود به دلیل فرآیند همجوشی هسته‌ای هیدروژن به هلیم در مرکز خود، درخشش دارد. انرژی تولید شده در درون اختر به سمت بیرون منتقل شده و به فضا تابیده می‌شود. زمانی که ذخیره هیدروژن در هسته یک اختر به پایان می‌رسد، تقریباً تمامی عناصر طبیعی سنگین‌تر از هلیم از طریق فرآیند هسته‌زایی یا در برخی ستاره‌ها از طریق هسته‌زایی ابرنواختری در زمان انفجار آن‌ها شکل می‌گیرند. در مراحل پایانی عمر یک اختر، ممکن است شامل مواد تباهیده نیز باشد. اخترشناسان با مطالعه حرکت ستاره‌ها در فضا، درخشندگی آن‌ها و طیف‌سنجی نجومی می‌توانند اطلاعاتی درباره جرم، سن، فلزینگی و سایر ویژگی‌های ستاره‌ها به دست آورند. جرم کلی آن تعیین‌کننده مراحل تکامل و سرنوشت نهایی آن است. سایر ویژگی‌های یک اختر مانند قطر و دما در طول عمر آن تغییر می‌کنند. با استفاده از نموداری به نام نمودار هرتسپرونگ-راسِل، دمای بسیاری از اخترها نسبت به روشنایی آن‌ها مشخص می‌شود که از این طریق می‌توان وضعیت تکامل و سن اختر را تعیین کرد.

لغت نامه دهخدا

ستاره. [ س ِ رَ / رِ ] ( اِ ) اوستا «ستار»، پهلوی «ستارک « » نیبرگ 207»، هندی باستان «ستر»، ارمنی «استی »، کردی «ایستیرک »، افغانی «ستورایی » و «ستارغا» ( چشم )، استی «ستلی »، وخی «ستار»، شغنی «شتاری » و «شتیری »، سریکلی «ختورج »، منجی «استاری »، سنگلیچی «اوستورک »، دزفولی «آساره » و «ستارا»، گیلکی «ستارا». ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). کوکب. ( برهان ). نجم. ( شرفنامه منیری ) ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن )

فرهنگ معین

(س رِ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - اجرام نورانی در آسمان که نورشان به علت حرارت زیادشان می باشد، بسته به شدت حرارت رنگ ستاره ها فرق می کند. ۲ - جرقه.، ~ سهیل بودن کنایه از: کم پیدا و دیریاب بودن.

فرهنگ فارسی

اختر، کوکب، نجم، نقطه درخشان در آسمان، ستارگان
( اسم ) ۱ - آنچه که بدان چیزی را پوشانند پوشش جمع ستائر. ۲ - نوعی از چادر شامیانه. ۳ - خیمه ای که از پارچه بسیار بزرگ دوزند بجهت منع مگس و پشه پشه دان پشه بند.
نام قریه ایست در طیف بزره که در غرب آب قرار گرفته وادیی است که آنرا لحف گویند

فرهنگ اسم ها

اسم: ستاره (دختر) (فارسی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: setāre) (فارسی: ستاره) (انگلیسی: setare)
معنی: اختر، اقبال، کوکب، ( در نجوم ) هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولاً شب ها از زمین به صورت نقطه های نورانی چشمک زنِ نسبتاً ساکن دیده می شوند، نجم، ( به مجاز ) بخت و اقبال و نماد شخص مجلس آرا و زیبارو، هر یک از اجسام نورانی آسمان که شبها از زمین به صورت نقطه های نورانی دیده می شوند، بخت، نام مادر ابوعلی سینا دانشمند نامدار ایرانی
ستاره
ستاره

جملاتی از کلمه ستاره

بد از زخم گردان سراسیمه کوه ز بانگ ستوران ستاره ستوه
ز تیره شب اندر گذشته سه پاس بفرمود تا شد ستاره‌شناس
بماند اجرت درس علاوه تا امسال که با ستارهٔ کیوان بود قران ادب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم