دلاک. [ دَل ْ لا ] ( ع ص ) تن مالنده. مالنده. آنکه در حمام تن را مالش دهد. ( از ذیل اقرب الموارد از تاج ). آنکه در حمام اندام مردم را بمالد و کیسه کشد. ( از غیاث ) ( آنندراج ). مشت مال کننده که بدن را خالی یا با روغن مالش دهد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). آنکه در حمام اندام مالد و خدمت کند. ( از شرفنامه منیری ). آنکه در حمام شوخ تن دیگران با کیسه و جز آن پاک کند. مشت مال چی. کیسه کش. رنجبر. رنجبر حمام. قائم:
سوی دلاکی بشد قزوینیی
که کبودم زن بکن شیرینیی.مولوی. || آنکه در حمام سر سترد. ( شرفنامه منیری ). سرتراش. ( لغت محلی شوشتر، خطی ). موی ستر. موی تراش. مزین. حلاق. سلمانی. تانگول. آینه دار.
- امثال:
دلاکهاچون بیکار مانند سر یکدیگر تراشند. ( امثال وحکم دهخدا ).
|| حجام. گرا. گرای.
(دَ لّ ) [ ع. ] (ص. )۱ - کیسه کش. ۲ - موی تراش، سلمانی.
کسی که در گرمابه مردم را کیسه می کشد و شست و شو می دهد، کیسه کش.
کیسه کش، کسی که درگرمابه مردم راکیسه میکشد
( صفت ) ۱ - کسی که در حمام مردم را کیسه کشد کیسه کش ۲ ٠ - موی تراش سلمانی ٠
دلاک ( به لاتین: Dalak ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده است.
[dællɒk]، /دَلّاک/
کیسه کش.
موی تراش، سلمانی.
کیسهکش، مشت و مال دهنده، مشتمالده، مشتمالچی، مشتمالکار.
💡 بعد ازان کیسه به کف دلاک بر وی دست یافت کیسه می مالید بر سیمین تنش با صد شتاب
💡 بس دلاکورا زان پیل رسیده ست الم بس کسا کورا زان پیل بدردست جگر
💡 این جانوران رده چندلاکهایها را تشکیل میدهند و این رده ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ گونه را در بر میگیرد.
💡 در گذشته، در بسیاری از نقاط دنیا، سلمانیها نیز، بهمانند دلاکان در برخی امور پزشکی و دندانپزشکی دخالت میکردند.
💡 بسا سرا که به صارم برید در مغفر بسا دلاکه به ناوک درید در جوشن
💡 مه دلاک من آیینه اهل نظر است هر زمان صید کسی کرده بشکل دگر است