ز دینار وز گوهر شاهوار کس آن را ندانست کردن شمار
یکی جام فرمود پس شهریار که کردند پرگوهر شاهوار
وز آن بادپایان آبی چهار بدو داد با گوهر شاهوار
ز زر خایهٔ ریخته صدهزار ابا هر یکی گوهر شاهوار
عقیق و زبرجد بروبر نگار میان اندرون گوهر شاهوار
ز یاقوت و زگوهر شاهوار ز دینار وز تاج گوهرنگار