گردون

کلمه گردون در زبان فارسی معانی و مفاهیم متعددی دارد. این واژه به معنای دایره، سپهر یا آسمان به کار می‌رود و در برخی متون ادبی به عنوان نمادی از گردش زمان و حرکات طبیعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این واژه به عنوان یک کلمه مستقل نوشته می‌شود و نیازی به فاصله‌گذاری یا تقسیم ندارد. در ترکیب‌ها، این کلمه می‌تواند به شکل گردونه به معنای چرخ یا دور به کار رود. معمولاً به عنوان اسم استفاده می‌شود و می‌تواند نقش مفعول، فاعل یا مضاف‌الیه را ایفا کند. در جملات، باید با افعال و صفات همخوانی داشته باشد. در اشعار و نثر ادبی، این واژه به عنوان یک واژه تزئینی و خاص به کار می‌رود و معمولاً بار معنایی سنگینی دارد.

لغت نامه دهخدا

گردون. [ گ َ ] ( اِ ) ( از: گرد، گردیدن + ون، پسوند فاعلی ) گردان. پهلوی، ظاهراً گرتون، گرتن، ورتون، ورتن. و رجوع به اساس اشتقاق فارسی ص 904 گردنده. چرخ. ارابه. کالسکه. آسمان فلک. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). فلک. ( غیاث ) ( دهار ) ( منتهی الارب ). آسمان. گنبد لاجوردی. گنبد مینا. سپهر

فرهنگ معین

(گَ ) [ په. ] ۱ - (ص فا. ) هرچه دور خود بگردد. ۲ - (اِ. ) ارابه. ۳ - آسمان، گنبد لاجوردی.

فرهنگ عمید

۱. هرچه دور خود یا گرد محوری بچرخد.
۲. چرخ.
۳. [مجاز] آسمان.

فرهنگ فارسی

چرخ، هرچه دورخودیاگردمحوری بچرخد، به معنی آسمان نیزمیگویند
۱ - ( صفت ) گردنده گردان. ۲ - ( اسم ) ارابه: آرمانوس قیصر در زیر گردونی گریخته بود و از خصمان پنهان شد. غلام او را دریافت. ۳ - چرخ. ۴ - آسمان فلک: چو گردنده گردون بسر بربگشت شد از شاهیش سال برسی و هشت. یا گردوک برین. آسمان.

ویکی واژه

هرچه دور خود بگردد.
ارابه.
آسمان، گنبد لاجوردی.

جملاتی از کلمه گردون

چون تو گردون سریر نتوان یافت چون من اختر ضمیر نتوان یافت
پیش منعم شکوهٔ گردون مکن دست خویش از آستین بیرون مکن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم