گردنکشی

گردنکشی رفتاری است که با بی‌احترامی کردن به بزرگترها یا کسانی که مقام بالاتری دارند ظاهر می‌شود. این رفتار می‌تواند شامل نادیده گرفتن دستورات و توصیه‌ها، استفاده از لحن‌های توهین‌آمیز و تحقیرآمیز، بی‌توجهی به ساختار سلسله مراتب و قوانین تعیین‌شده و حتی زیر پا گذاشتن احترام و کرامت باشد.

غرور و خودبزرگ‌بینی، عدم درک عمیق از ارزش احترام و اهمیت رعایت ادب، و تمایل برای به دست آوردن قدرت و کنترل بر محیط اطراف، از جمله عواملی هستند که می‌توانند این رفتار را تقویت کنند. در برخی موارد، گردنکشی می‌تواند ناشی از احساس ناتوانی، نیاز به اثبات خود و یا حتی تلاش برای جلب توجه باشد.

گردنکشی می‌تواند در طیف گسترده‌ای از محیط‌ها و روابط بروز کند. در خانواده، ممکن است به شکل بی‌توجهی به نصیحت‌های والدین یا مخالفت با قوانین خانه ظاهر شود. در مدرسه، می‌تواند به صورت عدم رعایت قوانین کلاس، بی‌احترامی به معلمان و یا ایجاد مزاحمت برای همکلاسی‌ها نمود پیدا کند.

همچنین در محیط کار، گردنکشی می‌تواند به شکل نادیده گرفتن دستورات مدیران، بی‌احترامی به تجربیات و نظرات دیگران و یا تلاش برای پیشی گرفتن از همکاران بروز کند. در جامعه نیز، این رفتار می‌تواند در شکل‌های مختلفی مانند بی‌احترامی به افراد مسن، نادیده گرفتن قوانین و مقررات و یا بی‌توجهی به حقوق دیگران مشاهده شود.

لغت نامه دهخدا

گردنکشی. [گ َ دَ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) تکبر. غرور. سرکشی. ( آنندراج ). خودستایی. خودخواهی. تمرد. عظمة. عظموت. عظامه. ( منتهی الارب ). عُتو. ( منتهی الارب ):
جز از کهتری نیست آئین من
مباد آز و گردنکشی دین من.فردوسی.چو من شادمانم تو شادان بزی
که شادی و گردنکشی را سزی.فردوسی.... و پیغمبران ما را خوار دارند و گردنکشی نمایند یکی را گردنکش تر بر ایشان... ( قصص الانبیاء ص 179 ).
غفلت اندر طاعت سلطان و حق گردنکشی است
گردن گردنکشان را تیغ باید یا طناب.سوزنی.ای شاه اولوالامر که شاهان جهان را
گردنکشی از طاعت تو عین گناه است.سوزنی.آه از این دل کزسر گردنکشی
خون خاقانی به گردن میکند.خاقانی.ندیدم در تو بوی مهربانی
بجز گردنکشی و دل گرانی.نظامی.اگرگردنکشی کردم چو میران
رسن در گردن آیم چون اسیران.نظامی.چو گردن برآرم به گردنکشی
نه ز آبی هراسم نه از آتشی.نظامی.چو با سفله گویی به لطف و خوشی
فزون گرددش کبر و گردنکشی.سعدی ( بوستان ).چو کاری برآید به لطف و خوشی
چه حاجت به تندی و گردنکشی.سعدی ( بوستان ).که تا چند از این جاه و گردنکشی
خوشی را بود در قفا ناخوشی.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ عمید

نافرمانی، یاغی گری: چو با سفله گویی به لطف و خوشی / فزون گرددش کبر و گردنکشی (سعدی: ۱۸۱ ).

فرهنگ فارسی

۱ - شجاعت دلاوری. ۲ - سرکشی طغیان عصیان. ۳ - سرافرازی شهرت. ۴ - تکبر غرور خودستایی: جز از کهتری نیست آیین من مباد آز و گردنکشی دین من.

ویکی واژه

گستاخی، جسارت در مقابل بزرگتر‌ها، ترجیحاً زیر پا گذاشتن احترام.

جمله سازی با گردنکشی

سکندر با همه گردنکشی چاووش درگاهش ارسطو با همه دانشوری طفل دبستانش
چو با سفله، گویی به لطف و خوشی فزون گرددش کبر و گردنکشی
شیراز اقبال جنون گردنکشی از سر گذاشت می کند خون در دل مجنون، سگ لیلی هنوز
افتادگی برآورد از خاک دانه را گردنکشی به خاک نشاند نشانه را
خودنمایی کردن از اهل طمع زیبنده نیست پیش خم گردنکشی بیهوده مینا می‌کند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش