کراخ

لغت نامه دهخدا

کراخ. [ ک َ ] ( اِ صوت ) اسم صوت. ( حاشیه برهان چ معین ). بانگ و فریاد ماکیان باشد در وقت بیضه نهادن. ( برهان ) ( آنندراج ). فریاد ماکیان پس از تخم کردن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کراجیدن شود.

فرهنگ معین

(کَ ) (اِصت. ) بانگ و فریاد ماکیان به هنگام تخم نهادن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) بانگ و فریاد ماکیان بهنگام تخم نهادن.

جمله سازی با کراخ

💡 آسمانی دولتی داری کراخوش نامدست گوبکر کس برنشین و روبجنگ آسمان

💡 از کتاب‌های دیگر او کتاب‌الاکراد است که پیرامون اصل و نسب کردها نوشته است. کتاب‌های تاریخ او بین سال‌های (۱۸۸۸ - ۱۹۱۲ میلادی) به‌وسیله «ولادیمیر گیرگاس» و «کراخکوفسکی» در شهر لیدن ِهلند به زبان فرانسه ترجمه و انتشار یافته است.

💡 آن ستمگر در فغان و در کراخ برزمین از درد می نالید ناخ

💡 پرورش دادی هوایی در صماخ هین برو بشنو ازین بانگ کراخ

باوانم یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز