کرزمان. [ ک َ زَ / ک َ / ک َ رَ ] ( اِ ) آسمان را گویند مطلقاً. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || عرش اعظم هم گفته اند که آسمان نهم باشد. ( برهان ). عرش خداوند عالم که آسمان نهم باشد. ( ناظم الاطباء ). در ادات به کاف فارسی گفته است، لیکن در لغت زند خواهد آمد که اصح کرشمان و کرژمان به ضم رای مهمله و ضم شین و زای فارسی است. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). اما گفته صاحب انجمن آرا و به تبع اوآنندراج بر اساسی نیست و کلمه با کاف فارسی است و صحیح گرزمان است. ( حاشیه برهان چ معین ): مه و خورشید با برجیس و بهرام زحل با تیر و زهره با کرزمان.دقیقی ( از انجمن آرا ).زآن شادی و طرب که دو رخسار آن گل است بر حسن او بهشت کرزمان کند ثنا.مسعودسعد.|| مردم دیندار و متدین. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
(کَ ) (اِمر. ) آسمان، عرش، سپهر.
فرهنگ عمید
= گرزمان
ویکی واژه
آسمان، عرش، سپهر.
جمله سازی با کر زمان
غره چرا گشتهای به مکر زمانه گر نه دماغت پر از فساد و بخار است
نیاسود لشکر زمانی ز کار ز چوگان و تیر و نبید و شکار
دماغ عقل ز فکر زمانه سوداییست پیاله ای دو سه درده علاج سودا را
ایا گشته غره به مکر زمانه ز مکرش به دل گشتی آگاه یا نه
پیوسته رسم بود شکایت ز روزگار شد در زمان حسن تو شکر زمانه فرض
که زین گونه شد کار فرخنده سام ز مکر زمانه شدش تلخ کام