کلمه کا در زبان فارسی معانی متنوعی دارد. در گویش تاتی، این واژه به مفهوم شبیه، مثل و مانند به کار میرود. در زبان کردی نیز، این واژه به عنوان اختصاری از کاکه استفاده میشود و به معنای برادر بزرگ یا به عنوان نشانهای از احترام به کار میرود. جالب است که در مصر باستان، این کلمه به معنای همزاد یا جفت شناخته میشده است. این تنوع معانی نشاندهندهی غنای فرهنگی و زبانی این واژه در مناطق مختلف است و هر یک از این معانی ارتباط خاصی با روابط انسانی و اجتماعی دارد. در واقع، این واژه به نوعی نماد پیوندهای نزدیک و شباهتها در جوامع مختلف است.
کا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - اسباب خانه لوازم سرای [ تو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کا ]. ( سنائی ) ۲ - مال التجاره متاع. ۳ - مهره های شطرنج: [ چو کا بر فراز عرصه چیدی عیان تا آخر بازی بدیدی ]. ( محمد عصار رشیدی ) یا آب کردن کا. زیادتر از ارزش قیمت چیزی را گفتن: [ بها کم است جگر گوشه های اشک مرا که گفته بود که کای خویش آب کنم ? ] ( نادم گینی ) یا کای بد بریش خاوند ( خداوند ). متاعی که بسبب بدی خریدار ندارد درین هنگام این جمله را بر زبان رانند ( قیاس کنید مال بد بیخ ریش صاحبش ).
امیر کابن ورداسف یکی از حکام غیر مستقل طبرستان ضعیف
دانشنامه عمومی
کا در منطقه ابیدوس در پایان سده ۳۲م یا آغاز سده ۳۱م پیش از میلاد فرمانروایی می کرد. جسد او در ام القعاب به خاک سپرده شد. به احتمال زیاد او بلافاصله پس از ایری هور به پادشاهی رسید و پادشاه پس از او هم نارمر بوده است. او نخستین فرعون مصر است که بر روی چندین ظرف و صنایع دستی نشان سِرِخ خود را حکاکی کرده است.
کا (کتاب جنگل). کا ( به انگلیسی: Kaa ) شخصیت داستانی از داستان های کتاب جنگل است که توسط رودیارد کیپلینگ نوشته شده است. کا یکی از مربیان و دوستان معتمد موگلی است.
دانشنامه آزاد فارسی
در دین مصر باستان، نیروی حیاتی مردگان که کنار جسد مومیایی شدۀ آن ها در گور به سر می برد و اگر خانوادۀ متوفا معاشش را تأمین نمی کردند ازبین می رفت.
ویکی واژه
در مصر قدیم به معنای همزاد و جفت بوده
مانند فروهر در دین زرتشتی.
جمله سازی با کا
همی گفت ترسم که با شهریار یکی گردد و کار خیزد ز کار
نایاب وتنگ گشت متاع نیازوآز در هر دیارکز کرمت کاروان رسید
خشم با رای خویش یار نکرد جز به دستوری ایچ کار نکرد