چنبر

کلمه چنبر در زبان فارسی به معنای حلقه یا دایره است و می‌تواند به صورت استعاری نیز مورد استفاده قرار گیرد. این واژه می‌تواند در ترکیب‌هایی مانند چنبر ارتباطات و غیره به کار رود. در این موارد، باید دقت کرد که معنای ترکیب با مفهوم اصلی کلمه در متن هماهنگ باشد. این واژه بدون هیچ‌گونه تغییری در املای خود نوشته می‌شود و باید از نگارش‌های نادرست پرهیز کرد. هنگام استفاده از این واژه در جملات، توجه به نشانه‌های نگارشی اهمیت دارد. از نظر آوایی نیز ممکن است با کلمات دیگر هم‌قافیه باشد و می‌توان از این قافیه‌ها در شعر یا نثر ادبی بهره برد. در صورتی که نیاز به مشخص کردن زمان یا مکان در جملاتی که این واژه به کار رفته است، وجود داشته باشد، ارائه اطلاعات دقیق ضروری است تا مفهوم به درستی منتقل شود.

لغت نامه دهخدا

چنبر. [ چَم ْ ب َ ] ( اِ ) محیط دایره را گویند مطلقاً اعم از چنبر دف و چنبر گردن و افلاک و غیره. ( برهان ). دایره دف و غربال و هرچه گرد و میان تهی باشد. ( از رشیدی ). محیط دایره را گویند مطلقاً چه چنبر دف باشد، چه چنبر افلاک و چه غیر از اینها. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). دایره یا محیط دایره. ( از ناظم الاطباء ). حلقه دف و جز آن. ( شرفنامه منیری ). محیط دایره را گویند. ( غیاث ).دایره ای از چوب یا از جنس دیگر. دایره مانندی چون کم غربال و دور چرخ گردونه و نظایر اینها

فرهنگ معین

(چَ بَ ) [ په. ] (اِ. )۱ - محیط دایره. ۲ - حلقه، هر چیز دایره مانند. ۳ - دو استخوان که بطور افقی بین استخوان جناغ و استخوان کتف قرار دارد.

فرهنگ عمید

۱. محیط دایره.
۲. حلقه، هر چیز دایره مانند.
۳. (زیست شناسی ) دو استخوان در دو طرف بالای سینه که به صورت افقی بین جناغ سینه و استخوان کتف قرار دارد، ترقوه.
۴. (موسیقی ) حلقۀ چوبی دایره یا دف که روی آن پوست می کشند.
۵. (موسیقی ) [قدیمی] بحر دوازدهم از اصول هفت گانۀ موسیقی.
* چنبر زدن: (مصدر لازم ) دور خود حلقه زدن، مانند حلقه زدن مار.
* چنبر ساختن: (مصدر متعدی ) مانند حلقه کردن.
* چنبرِ مینا: (اسم ) [قدیمی، مجاز] آسمان.

فرهنگ فارسی

محیطدائره، حلقه، دواستخوان دردوطرف بالای سینه
( اسم ) ۱ - محیط دایره چنبردف چنبر گردن چنبر افلاک. ۲ - حلقه چنبر زلف. ۳ - قید گرفتاری. ۴ - یکی از استخوانهای کمر بند شانه یی که در هم. پستانداران و بیشتر ذی فقاران وجود دارد فقط در شاخ. خزندگان راست. ماران فاقد این استخوانند. در انسان استخوان چنبر استخوانی است نسبتا دراز که افقی بین استخنوان قص ( جناغ سینه ) و استخوان کتف واقع است. دو استخوان چنبر در بالا و جلو سینه در طرفین بطور برجسته مشهودند ترقوه. ۵ - بحر دوازدهم از اصول هفت گان. موسیقی. یا چنبر مینا. آسمان.

ویکی واژه

محیط دایره.
حلقه، هر چیز دایره مانند.
دو استخوان که بطور افقی بین استخوان جناغ و استخوان کتف قرار دارد.

جملاتی از کلمه چنبر

تو نشناسی الف از چنبری باز مکن سوی سپهر چنبری ساز
همی سرو باید که خوانندمان اگر چند خمیده چون چنبریم
زلف پر تاب تو چو قامت من چنبرست ای نگار چوگان هم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم